جدول جو
جدول جو

معنی فکه

فکه
هشت ستاره به شکل قدح که پس از سماک رامح قرار دارد، کاسۀ درویشان، سفرۀ درویشان، کاسۀ یتیمان، سفرۀ یتیمان، اکلیل شمالی، قصعهالمساکین
تصویری از فکه
تصویر فکه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فکه

فکه

فکه
ستارگان گردآمده سپس سماک رامح که کودکان آنها را قصعهالمساکین نامند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نام صورتی از صور شمالی فلک که آن را اکلیل شمالی خوانند و عوام کاسۀ درویشان و سفرۀ یتیمان نامند و آن را بصورت کاسه ای توهم کرده اند که در استدارۀ او رخنه افتاده است بر مثال آنکه لب کاسه بشکند و ستارگان این صورت هشت اند. (یادداشت مؤلف از جهان دانش)
لغت نامه دهخدا

فکه

فکه
میوه خوار، مرد خوش طبع بسیارخنده، خنده زنان سخنگوی با یاران، فیرنده و نازنده، مرد غیبت دوست مردم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

فکه

فکه
نام یکی از پاسگاههای مرزی ایران و عراق، واقع در بخش موسیان شهرستان دشت میشان است که سکنۀ آن مرزداران و کارکنان گمرک اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

فکه

فکه
خوش طبع و خوش منش گردیدن، بشگفت آمدن از چیزی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا