- فَورِيَّة
- فوریّت، فوری
معنی فَورِيَّة - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فاشیسم
آنی، فوری، لحظه ای
دوشیزه وار، پاراگوئه
لطافت، یک گروه
ایهام، جناس
وحشیگری، بیابان
هنرمندی، هنری، هنرشناسی
به طور آنی، بلافاصله، به طور فوری
فردیت، فردی
نیک خوٰاهی، خیریّه
فرضیّه سازی، فرضیّه
فهم پذیری، قابل درک است
وسواس، مجبور شد
ملّی گرایی
خارزنی، ستون فقرات، خارکی
مد روزی، مدرن، مدرنیته
سنگی بودن، درامر
ترسویی، ترسناک
به طور فوری، به روشی فوری