جدول جو
جدول جو

معنی فولیون - جستجوی لغت در جدول جو

فولیون
از یونانی پولیون، مریم نخودی، (فرهنگ فارسی معین)، دارویی است که از ملک شام آرند، جراحتهای تازه را نافع است، (آنندراج) (از برهان)، اسم یونانی جعده است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
فولیون
یونانی مریم نخودی از گیاهان مریم نخودی
تصویری از فولیون
تصویر فولیون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تولیدن
تصویر تولیدن
رمیدن، به یک سو رفتن، دور شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
عددی معادل ۱۰۹، میلیارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشولیون
تصویر بشولیون
اسفرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اسبغول، اسپرزه، اسپغول، اسپیوش، اسفیوش، بزرقطونا، بنگو، روف، سابوس، سپیوش، شکم پاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شولیدن
تصویر شولیدن
درهم شدن، آشفته و پریشان گشتن، درمانده و حیران شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتلیدن
تصویر فتلیدن
شکافتن، دریدن، افشاندن، پراکنده کردن، فتالیدن، فتاریدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترلیون
تصویر ترلیون
عددی معادل ۱۰۱۲ یا هزارمیلیارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فربیون
تصویر فربیون
فرفیون، گیاهی علفی با برگ های بلند، گل های چتری و ارتفاعی در حدود یک متر که شیرابه ای سمّی دارد و در طب قدیم برای معالجۀ استسقا، قولنج و عرق النسا به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرفیون
تصویر فرفیون
گیاهی علفی با برگ های بلند، گل های چتری و ارتفاعی در حدود یک متر که شیرابه ای سمّی دارد و در طب قدیم برای معالجۀ استسقا، قولنج و عرق النسا به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکلیون
تصویر اکلیون
انگلیون، انجیل، دیبای هفت رنگ، ارژنگ
فرهنگ فارسی عمید
طین ارمنی، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
بسد است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
بمعنی حناست. (از تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
محرف و معرب پورترون یونانی، عاقرقرحا، اککرا، (فرهنگ فارسی معین)، به لغت یونانی داروئی باشد که آن را عاقرقرحا گویند، و آن بیخ طرخون رومی است و به عربی عودالقرح خوانند، درد دندان را سود دارد، (برهان)
لغت نامه دهخدا
ذنب السباع، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
به یونانی تخمی است که سبیوش و بذرقطونا باشد. (برهان). اسفرزه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
برغوثی است که بزرقطونا باشد. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
جعده، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فُ یُنْ)
از سرداران و خطبای بزرگ آتن بود که در حدود سال 400 قبل از میلاد تولد یافت و در 317 قبل از میلاد درگذشت. فوسیون در فلسفه و علوم شاگرد افلاطون و در سیاست پیرو آریستیدس بود و در جنگ مقدونیه آتنیان را نصیحت میکرد که با فیلپوس صلح کنند اما چون فیلپوس بر شهر ابوآ حمله برد با دسته ای ازلشکریان آتن به کمک شهر مزبور رفت و از غلبۀ پادشاه مقدونیه جلوگیری کرد و این واقعه به سال 350 یا 340 قبل از میلاد بود وی در سیاست رقیب دمستنس بود و عقیده داشت که آتن با اسکندر مقدونی هم صلح کند. چندی پس از مرگ اسکندر فوسیون به ریاست حکومت نیمه معتدلی که در آتن پدید آمده بود منصوب شد ولی چون ’نیکانر’ سردار ’آنتیوکوس اپیغان’ ناگهان بندر پیرس را تصرف کرد مردم آتن به او بدگمان شدند و او را به نوشیدن شوکران محکوم ساختند ولی چندی پس از مرگ او آتنیان به بیگناهی او پی بردند و برایش مجسمه ای ساختند. (از تعلیقات ترجمه تمدن قدیم فوستل دو کولانژ از نصرالله فلسفی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تولیدن
تصویر تولیدن
بیک سو رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شولیدن
تصویر شولیدن
متحیر و درمانده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ببلیون
تصویر ببلیون
یونانی تازی شده خرفه از گیاهان خرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوریون
تصویر اوریون
فرانسوی گوش گولی از بیماری ها (گویش گیلکی) خشج هم آوای رنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکلیون
تصویر اکلیون
از یونانی پرند دیبای هفت رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالیون
تصویر سالیون
یونانی رواس (کرفس الما) از گیاهان کرفس آبی
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی کور کبود از ازدوها صمغی است سیاه مایل بسرخی مشهور به مقل ازرق. در طب قدیم مورد استعمال داشته است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
هزار ملیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشولیون
تصویر بشولیون
اسفرزه لاتینی تازی شده اسفرزه سبیوش
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی تازی گشته پلیون نزد ترسایان کودکی است که برای شستار آورده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فسلیون
تصویر فسلیون
یونانی تازی گشته اسفرزه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
فوریان شکسته از یونانی تازی گشته تاغندست از گیاهان عاقرقرحا را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقولیون
تصویر فقولیون
حنا
فرهنگ لغت هوشیار
زادگان علی علیه السلام باورداران علی علیه السلام جمع علوی در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) علویین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکلیون
تصویر اکلیون
پرند، دیبای هف ترنگ
فرهنگ واژه فارسی سره