جدول جو
جدول جو

معنی فوسه - جستجوی لغت در جدول جو

فوسه
(فُ سِ)
شمالی ترین شهر ایونیا در آسیای صغیر بوده و مردم این شهر در دریانوردی مهارت داشته و مسافرتهای دور و دراز دریایی را ابتدا این مردم به یونانیان آموختند. امروز بجای آن شهر فوکیا بنا شده است که در شش فرسنگی ازمیر واقع است. (فوستل دو کولانژ)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوسه
تصویر سوسه
نیرنگ و حقه، خدشه، شائبۀ ریا و نیرنگ و دروغ
بید، حشره ای ریز با بال های باریک که نوزاد آن پارچه های پشمی را می خورد و ضایع می کند، سوس، پیتک، پت، بیب، بیو
سوسه آمدن: دربارۀ کسی یا کاری چیزی گفتن که باعث اشکال و زحمت شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوسه
تصویر جوسه
کوشک، قصر، کاخ، بالاخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توسه
تصویر توسه
توسکا، درختی جنگلی با برگ های پهن و پوست تنۀ خاکستری رنگ که داخل آن سرخ رنگ است و دارای تانن و مادۀ ملونی به رنگ سرخ می باشد و در دباغی و رنگرزی به کار می رود، در جنگل های شمال ایران و جاهای مرطوب می روید، نوعی از آن به صورت درختچه است و در اغلب نواحی شمالی ایران و جاهای مرطوب و کنار رودخانه ها می روید، توسا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موسه
تصویر موسه
زنبور، حشرۀ کوچکی از راستۀ نازک بالان، چهار بال نازک و نیش زهرآلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوسه
تصویر کوسه
در علم زیست شناسی نوعی ماهی بزرگ با دندان های تیز و آرواره های قوی و بدنی پوشیده از فلس که بسیار سریع و تهاجمی عمل می کند، کوسه ماهی
مردی که فقط چانه اش مو داشته باشد و گونه هایش بی مو باشد، کوسج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوسه
تصویر شوسه
ویژگی جادۀ هموار و شن ریزی شده
فرهنگ فارسی عمید
(رَ سَ / سِ)
به معنی بازی و مسخرگی و ظرافت است. رجوع به رفوشه شود، پی بردن و یافتن، برچیدن. (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به رفوشه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فوعه
تصویر فوعه
بوی خوش، تیزی زهر، زهر آگینی، آغاز آغاز جوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوده
تصویر فوده
خمیر خشکی که ازآن آبکامه سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوسه
تصویر قوسه
قوس قزح قوس قزح بنگرید به قوس قزح
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که صورتش مو نداشته باشد و یا چند موی تنک باشد که کوسج هم میگویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوسه
تصویر لوسه
تملق چاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسه
تصویر موسه
زنبور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوغه
تصویر فوغه
آوازه نیک، پراکنش بویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوهه
تصویر فوهه
دهانه کوی، دهانه راه، دهانه جوی، شورش و غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فویه
تصویر فویه
کاهیده فوه: دهانک
فرهنگ لغت هوشیار
قوس قزح رنگین کمان. توضیح در لغت فرس چاپ هرن ص 44 بیت ذیل از خسروانی آمده: (ازباد روی خوید چو آنست موج موج و زنوس پشت ابر چو چرغست رنگ رنگ) در لغت فرس چاپ اقبال ص 441 همین بیت ذیل (نوسه) بدین صورت آمده: (از باد کشت بینی چون آب موج موج وز نوسه ابر بینی چون جزع (جرغ) رنگ رنگ) رشیدی و برهان (نوس) و (نوسه) هر دو را آورده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوته
تصویر فوته
لنگ حمام
فرهنگ لغت هوشیار
دانه آس (آس پارسی و تازی است) پوزه خوک، بینی خوکی دماغ خوکی دماغ کوفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوزه
تصویر فوزه
پیرامون دهان از جانب بیرون پوزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوضه
تصویر فوضه
گفت و گو
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته فوته لنگ دستمال سفره پیش بند شلوار شنا بروفه فوته. یا فوطه نان. پارچه ای که بالای خوان می اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
فلس پشیز (ماهی) : جدول تقویم باغ کرد هوا پر نقط فلسه زرین گل کرد صبا بر کنار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروسه
تصویر فروسه
از ریشه پارسی اسپ سواری، اسپ شناسی، سوار کاری سوار خوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوسه
تصویر غوسه
به گشنی در آمده ماده خواه گربه غوسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوسه
تصویر شوسه
راه ساخته و پرداخته، جاده هموار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوسه
تصویر سوسه
نیرنگ و خدشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسه
تصویر توسه
فربه و چاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوسه
تصویر جوسه
کوشک قصر، بالا خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تماس لبهای کسی بر لب گونه دست و پای دیگری یا چیزی مقدس از روی محبت و احترام بوس قبله ماچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسه
تصویر بوسه
((س ِ))
تماس لب های کسی بر لب، گونه، دست و پای کس دیگر یا چیز مقدس از روی محبت و احترام و عشق یا چاپلوسی، ماچ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوسه
تصویر پوسه
((س ِ یا سَ))
ریسمانی که به وقت رشتن بر دوک پیچند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوسه
تصویر پوسه
پوستکی بسیار نازک جدا شده از چیزی، ورقه، صحیفه، پشیزه، قطعات سفید و نازکی که هنگام شانه کردن موی سر زمانی که چرک باشد فرو ریزد، شوره، تو، تا، لا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توسه
تصویر توسه
آلدر گیلانی
فرهنگ واژه فارسی سره