بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار پربار، پرواره، فروار، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
بالاخانِه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار پَربار، پَروارِه، فَروار، فَراوار، فَربال، بَربار، بَروار، بَروارِه، غُرفِه
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار، پربار، پرواره، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه، برای مثال آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال / خزپوش و به کاشانه شو از صفه و فروار (فرخی - ۱۱۳)
بالاخانِه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار، پَربار، پَروارِه، فَروارِه، فَراوار، فَربال، بَربار، بَروار، بَروارِه، غُرفِه، برای مِثال آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال / خزپوش و به کاشانه شو از صُفه و فروار (فرخی - ۱۱۳)
در اوستا ظاهراً فروارنه. (از حاشیۀ برهان چ معین). خانه تابستانی باشد بر بالا. (فرهنگ اسدی). خانه تابستانی را گویند عموماً و بالاخانه ای که اطراف آن در و پنجره ها داشته باشد خصوصاً و به معنی خانه زمستانی هم بنظر آمده است. (برهان). فرواره. فربال. فرباله: آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال خز پوش و بکاشانه شو از صفه و فروار. فرالاوی
در اوستا ظاهراً فروارنه. (از حاشیۀ برهان چ معین). خانه تابستانی باشد بر بالا. (فرهنگ اسدی). خانه تابستانی را گویند عموماً و بالاخانه ای که اطراف آن در و پنجره ها داشته باشد خصوصاً و به معنی خانه زمستانی هم بنظر آمده است. (برهان). فرواره. فربال. فرباله: آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال خز پوش و بکاشانه شو از صفه و فروار. فرالاوی
بر وزن انگاره، بالاخانه و حجره را گویند که بر بالای حجرۀ دیگر سازند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کرسی وتخت پادشاه و نشیمن و اورنگ پادشاهی. (ناظم الاطباء) ، غرفه و چارطاق. (آنندراج) (برهان)
بر وزن انگاره، بالاخانه و حجره را گویند که بر بالای حجرۀ دیگر سازند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کرسی وتخت پادشاه و نشیمن و اورنگ پادشاهی. (ناظم الاطباء) ، غرفه و چارطاق. (آنندراج) (برهان)
مانند کور. چون نابینایان: سوی شهر بی نیازی ره بپرس چند گردی کوروار اندر ضلال. ناصرخسرو. ناخنی که اصل کار است وشکار کوژ کمپیری ببرد کوروار. (مثنوی چ رمضانی ص 258)
مانند کور. چون نابینایان: سوی شهر بی نیازی ره بپرس چند گردی کوروار اندر ضلال. ناصرخسرو. ناخنی که اصل کار است وشکار کوژ کمپیری ببرد کوروار. (مثنوی چ رمضانی ص 258)
فروار که خانه تابستانی و بالا خانه چهاردر و بادگیر باشد. (برهان). پرواره. غرفه. فربال. فرباله. فروال. (یادداشت بخط مؤلف) ، گنجینه. (برهان). رجوع به فروار، فربال و فرباله شود
فروار که خانه تابستانی و بالا خانه چهاردر و بادگیر باشد. (برهان). پرواره. غرفه. فربال. فرباله. فروال. (یادداشت بخط مؤلف) ، گنجینه. (برهان). رجوع به فروار، فربال و فرباله شود
برباره: لنبوئنهم من الجنه غرفا: بخدای که فرود آریم ایشانرا دربهشت درکاخهایی که آن بنلدترین خانه هاباشد واگربه ثاخوانی لنبوینهم بخدای که همیشه بداریم ایشانرا در ورواره های بهشت و ورواره را مخصوص کرد که ازخانه ها آن خوشترباشد
برباره: لنبوئنهم من الجنه غرفا: بخدای که فرود آریم ایشانرا دربهشت درکاخهایی که آن بنلدترین خانه هاباشد واگربه ثاخوانی لنبوینهم بخدای که همیشه بداریم ایشانرا در ورواره های بهشت و ورواره را مخصوص کرد که ازخانه ها آن خوشترباشد
برباره: لنبوئنهم من الجنه غرفا: بخدای که فرود آریم ایشانرا دربهشت درکاخهایی که آن بنلدترین خانه هاباشد واگربه ثاخوانی لنبوینهم بخدای که همیشه بداریم ایشانرا در ورواره های بهشت و ورواره را مخصوص کرد که ازخانه ها آن خوشترباشد
برباره: لنبوئنهم من الجنه غرفا: بخدای که فرود آریم ایشانرا دربهشت درکاخهایی که آن بنلدترین خانه هاباشد واگربه ثاخوانی لنبوینهم بخدای که همیشه بداریم ایشانرا در ورواره های بهشت و ورواره را مخصوص کرد که ازخانه ها آن خوشترباشد