جدول جو
جدول جو

معنی فورقوس - جستجوی لغت در جدول جو

فورقوس
به سریانی حنطۀ صحرایی است که درخندروس نامند. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرتوس
تصویر فرتوس
(پسرانه)
نام یکی از سرداران سپاه افراسیاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کوروس
تصویر کوروس
(پسرانه)
کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایرآنکه تخت جمشید را بنا نهاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فردوس
تصویر فردوس
(دخترانه)
بهشت، معرب از فارسی، پردیس بهشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرطوس
تصویر فرطوس
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام مهندسی رومی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فورموی
تصویر فورموی
ویژگی کسی که موی های بور دارد
فرهنگ فارسی عمید
حنظل. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به فولو و فولوفنیس شود
لغت نامه دهخدا
به رومی و یونانی عاقرقرحاست، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فُ)
یک روحانی مسیحی است که روایات تاریخ کتزیاس از طریق نوشته های او به زمان حاضر رسیده است. (از ایران باستان پیرنیا ص 73)
لغت نامه دهخدا
به یونانی درخت حناست. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(سُ رَ)
از اطبای قدیم و موضع او معلوم نیست. او راست: کتاب الحقن و أسطاث آنرا ترجمه و چنین اصلاح کرده است. (از ابن الندیم). رجوع به تاریخ الحکماء ص 40، 42، 49 و 197 شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی وسخ الکوائر است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
به یونانی خیار است که فامورون باشد. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نام اصلی نمرود است، گویند نمرود را پسری بوده پدر را گرفت و اخته کرد تا دیگر او را فرزند بهم نرسد و خود پادشاه شد، (برهان) (آنندراج)، در جنات الخلود در فهرست ’ملوک النمارده’ ’سیروس’ آمده ’سوروس’ نام خانواده ای مشهور در روم قدیم بوده است که چند تن از آن خانواده به امپراطوری رسیدند، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
(فُرْ)
نوعی دلیجان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گُرْ گو)
پادشاه سالامین در زمان داریوش بزرگ. (از ایران باستان ج 1 ص 650)
لغت نامه دهخدا
(فُرْ سِ)
آلت جراحی که در موقع دشواری وضع حمل به کار می برند. (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی). بوسیلۀ فرسپس نوزاد را در حالات دشوار از رحم بیرون می کشند
لغت نامه دهخدا
بورموی، آنکه مویش کمرنگ و بور بوده: صبحه، فورموی شدن، اصبح، مرد فورموی، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فُرْ)
فرمول. نمونه. سرمشق، رمز، (اصطلاح جبر) عبارتی که رابطۀ مقادیری را که جواب مسائل مشابهی هستند معین میکند، در پزشکی، نسخه. دستور، در شیمی، بیان نسبت اجسامی که شی ٔ از آن به وجود می آید با نشانه های اختصاری. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
قرن الثور، و قرن المعز را نیز نامند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
ناحیه ایست در قستل جدید نزدیک فلاتراوه از اندلس. فرانسویان و اسپانیاییان آن را آلارغوس یا اراکه نامیده اند. (از لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 242). و رجوع به همین کتاب شود
لغت نامه دهخدا
از فلاسفۀ طبیعیین، کتاب الرؤیااز اوست، (ابن الندیم) (تاریخ الحکماء قفطی ص 218)
لغت نامه دهخدا
فالرغس، فارغوس، لقلق، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
به یونانی حنطه است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
عدس جبلی. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
مرارۀ سمک است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ)
نام پادشاه روم است، و بعضی گویند جدمادری اسکندر بوده. و اصل این لغت فیلق اوس است به معنی امیر لشکر، چه فیلق به زبان رومی لشکر و اوس امیررا گویند. و او را فیلاقوس هم گویند. (از برهان). فیلیپ. با قاف غلط است و صحیح با دو فاء (فیلفوس) است که معرب فیلیپوس باشد. (یادداشت مؤلف) :
فرستادشان شاه پیش عروس
بر آواز اسکندر فیلقوس.
فردوسی.
به روم اندرون شاه بد فیلقوس
یکی بود با رای او شاه روس.
فردوسی.
ز عمّوریه فیلقوس و سران
برفتند و گردان جنگاوران.
فردوسی.
رجوع به فیلیپ شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
بیزانسی. اطلاعات راجع به او کم است. همین قدر میدانیم که از اهل قسطنطنیه بوده... سالنامه های او به زبان یونانی نوشته شده و حاکی از وقایع سالهای 344 تا 390 میلادی است. این کتاب در قرن پنجم میلادی به زبان ارمنی ترجمه شده و ارامنه را خوش نیامده است زیرا از انتقادات او وطن پرستان تنفر یافته اند. باوجود این کتاب مزبور را مهم میدانند، راست است که در نوشته های او اشتباهاتی راجع به وقایع و سنوات شده ولی این نقص در کاربیشتر نویسندگان آن زمان دیده میشود. به هرحال فوستوس شخصی فاضل بوده و نوشته های او از منابع درجه اول تاریخ ارمنستان است. (از ایران باستان پیرنیا ص 97)
لغت نامه دهخدا
محرف و معرب پورترون یونانی، عاقرقرحا، اککرا، (فرهنگ فارسی معین)، به لغت یونانی داروئی باشد که آن را عاقرقرحا گویند، و آن بیخ طرخون رومی است و به عربی عودالقرح خوانند، درد دندان را سود دارد، (برهان)
لغت نامه دهخدا
به رومی ضفدع است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فیلقوس
تصویر فیلقوس
نام پدر اسکندر مکدونی فیلیپ (فیلق اوس میر لشکر)
فرهنگ لغت هوشیار
نمونه، سرمشق، در اصطلاح جبر عبارتی که رابطه مقادیری را که جواب مسایل مشابهی هستند معین میکند
فرهنگ لغت هوشیار
فوریان شکسته از یونانی تازی گشته تاغندست از گیاهان عاقرقرحا را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو قوس
تصویر دو قوس
زردک صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فردوس
تصویر فردوس
جنت
فرهنگ واژه فارسی سره