جدول جو
جدول جو

معنی فواض - جستجوی لغت در جدول جو

فواض
جمع فاضه، سختی ها، پتیار ها، بلا ها
تصویری از فواض
تصویر فواض
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فواضل
تصویر فواضل
جمع واژۀ فاضله، فاضل، برتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فواضل
تصویر فواضل
نعمتهای بزرگ و سترگ یا نیکو و خوبترین بخششهای بزرگ، عطاهای نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فواضل
تصویر فواضل
((فَ ض))
جمع فاضله، بخشش های بزرگ، عطاهای نیکو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیاض
تصویر فیاض
(پسرانه)
جوانمرد و بخشنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رواض
تصویر رواض
جمع رائض، رام کنندگان اسپ، سوار کاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیاض
تصویر فیاض
پربرکت، فیض دهنده، بخشنده و جوانمرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوات
تصویر فوات
درگذشتن، فوت، نیست شدن، گذشتن وقت کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عواض
تصویر عواض
ورتاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراض
تصویر فراض
عارف به فرائض
فرهنگ لغت هوشیار
قلب، بمعنی عقل هم گویند دل گش (قلب) دل قلب، جمع افئده. دل، درد دل
فرهنگ لغت هوشیار
نیستی در گذشتن مردن درگذشتن، گذشتن وقت بیکاری، مرگ درگذشت نیستی، گذشت وقت بیکاری فوات فرصت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضاض
تصویر فضاض
شکسته خرده ریز، پراکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوال
تصویر فوال
باسمر فروش (باسمر باقلا)
فرهنگ لغت هوشیار
سکسکه: از صداع و ماشرا و از خناق وز زکام و از جذام و از فواق... یا فواق شیشه. در شیشه ریختن شراب با آواز یعنی در وقتی که شراب را در پیاله کنند از گلوی شیشه آواز لق لق و قلقل برآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فواظ
تصویر فواظ
مردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فواص
تصویر فواص
سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوار
تصویر فوار
سر جوش دیگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیاض
تصویر فیاض
جوانمرد و بسیار بخشنده، بسیار فیض رساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فواق
تصویر فواق
((فُ))
سکسکه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فواد
تصویر فواد
((فُ))
دل، قلب، جمع افئده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فوات
تصویر فوات
((فَ))
مردن، درگذشتن، گذشتن زمان انجام کاری، مرگ، نیستی، از دست رفتن فرصت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیاض
تصویر فیاض
((فَ یّ))
بسیار فیض دهنده، بسیار بخشنده، جوانمرد، جوی پر آب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فواد
تصویر فواد
قلب، دل، عقل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوار
تصویر فوار
جوشنده، فوران کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فواق
تصویر فواق
سکسکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود
زغنگ، هکچه، سچک، هکک، اسکرک، سکیله، اشکوهه، هکهک
فرهنگ فارسی عمید