جمع واژۀ فائده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : در فوائد حکمای هند می آید که آن را که دوست نیست رامش نیست. (مرزبان نامه). ابوالفضل در لطایف ادب بارع تر بود و فوائد عرب را جامعتر. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به فواید شود
جَمعِ واژۀ فائده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : در فوائد حکمای هند می آید که آن را که دوست نیست رامش نیست. (مرزبان نامه). ابوالفضل در لطایف ادب بارع تر بود و فوائد عرب را جامعتر. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به فواید شود
نیست شونده. فوت کننده. (غیاث). فایت، گذشته. ازدست رفته: اما تقدیر آسمانی کرده آمده بود و کار فائت شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 361). ترسد ار آید رضا خشمش رود انتقام و ذوق از او فایت شود. مولوی. رجوع به فایت شود
نیست شونده. فوت کننده. (غیاث). فایت، گذشته. ازدست رفته: اما تقدیر آسمانی کرده آمده بود و کار فائت شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 361). ترسد ار آید رضا خشمش رود انتقام و ذوق از او فایت شود. مولوی. رجوع به فایت شود
درگذشتن. (غیاث) : موت الفوات، مرگ ناگهانی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : آنچنان که بر سرت مرغی بود کز فواتش جان تو لرزان شود. مولوی. وارهیدند از جهان پیچ پیچ کس نگرید بر فوات هیچ هیچ. مولوی. - فوات فرصت، از دست رفتن فرصت: پادشاه کامران آن باشد که تدبیر کارهاپیش از فوات فرصت... بفرماید. (کلیله و دمنه)
درگذشتن. (غیاث) : موت الفوات، مرگ ناگهانی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : آنچنان که بر سرت مرغی بود کز فواتش جان تو لرزان شود. مولوی. وارهیدند از جهان پیچ پیچ کس نگرید بر فوات هیچ هیچ. مولوی. - فوات فرصت، از دست رفتن فرصت: پادشاه کامران آن باشد که تدبیر کارهاپیش از فوات فرصت... بفرماید. (کلیله و دمنه)