جدول جو
جدول جو

معنی فوائت - جستجوی لغت در جدول جو

فوائت(فَ ءِ)
جمع واژۀ فائت. (یادداشت مؤلف). به قیاس جمع واژۀ فائت و فائته است اما در لغت عرب استعمال آن دیده نشده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فائت
تصویر فائت
ازمیان رفته، ازدست رفته، فوت شده، نیست و نابود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوات
تصویر فوات
درگذشتن، فوت، نیست شدن، گذشتن وقت کاری
فرهنگ فارسی عمید
(فَ ءِهْ)
جمع واژۀ فوّهه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فوّهه شود
لغت نامه دهخدا
(فَ ءِ)
جمع واژۀ فائده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : در فوائد حکمای هند می آید که آن را که دوست نیست رامش نیست. (مرزبان نامه). ابوالفضل در لطایف ادب بارع تر بود و فوائد عرب را جامعتر. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به فواید شود
لغت نامه دهخدا
(فَ ءِ)
چیزهای خوشبو و بوهای خوش. (غیاث از منتخب)
لغت نامه دهخدا
(فَ خِ)
جمع واژۀ فاخته. (منتهی الارب). رجوع به فاخته شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نیست شونده. فوت کننده. (غیاث). فایت، گذشته. ازدست رفته: اما تقدیر آسمانی کرده آمده بود و کار فائت شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 361).
ترسد ار آید رضا خشمش رود
انتقام و ذوق از او فایت شود.
مولوی.
رجوع به فایت شود
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
درگذشتن. (غیاث) : موت الفوات، مرگ ناگهانی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) :
آنچنان که بر سرت مرغی بود
کز فواتش جان تو لرزان شود.
مولوی.
وارهیدند از جهان پیچ پیچ
کس نگرید بر فوات هیچ هیچ.
مولوی.
- فوات فرصت، از دست رفتن فرصت: پادشاه کامران آن باشد که تدبیر کارهاپیش از فوات فرصت... بفرماید. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فواخت
تصویر فواخت
جمع فاخته، کوکو ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوائد
تصویر فوائد
جمع فائده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فائت
تصویر فائت
نیست شونده، فوت کننده، گذشته
فرهنگ لغت هوشیار
نیستی در گذشتن مردن درگذشتن، گذشتن وقت بیکاری، مرگ درگذشت نیستی، گذشت وقت بیکاری فوات فرصت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوات
تصویر فوات
((فَ))
مردن، درگذشتن، گذشتن زمان انجام کاری، مرگ، نیستی، از دست رفتن فرصت
فرهنگ فارسی معین