جدول جو
جدول جو

معنی فنیق - جستجوی لغت در جدول جو

فنیق
(فَ)
قریۀ بزرگی است از قرای مرو. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
فنیق
(فَ)
گشن نیکو و نجیب که بجهت نجابت و کرامت نرنجانند آن را و سوار نشوند بر آن. ج، فنق. جج، افناق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
فنیق
گشن نژاده
تصویری از فنیق
تصویر فنیق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فریق
تصویر فریق
گروه، دسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فایق
تصویر فایق
برگزیده، برتر، چیره، مسلط
فایق آمدن (شدن): چیره شدن، برتری یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فندق
تصویر فندق
کاروان سرا، برای مثال در فندق نو بود دکانش / صد گوز دو مغز در دهانش (خاقانی۱ - ۲۳۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فندق
تصویر فندق
درختی از خانوادۀ پیاله داران با برگ های پهن و دندانه دار و گل های خوشه ای با میوه ای گرد کوچک قهوه ای رنگ و حاوی روغن که به عنوان آجیل مصرف می شود، پندک، بندق، گلوژ، گلوز
کنایه از سرانگشت حنابسته
فندق بستن: کنایه از حنا بستن به سرانگشتان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انیق
تصویر انیق
زیبا و پسندیده، شگفت آور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فنیقی
تصویر فنیقی
از مردم فنیقیه
فرهنگ فارسی عمید
(فِ)
منسوب به فنیقیه. رجوع به فنیقیه شود، از مردم فنیقیه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(فَ قَ)
جوال. (منتهی الارب) ، غرارۀ کوچک. (از اقرب الموارد). غراره. ج، فنائق. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حومانه است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بناز و نعمت پروردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فسیق
تصویر فسیق
فاسق بنگرید به فاسق
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است فلیغ پلیغ پیله پیله ابریشم کار شگفت، پتیار (بلا)، رگ بازو
فرهنگ لغت هوشیار
کاروانسرا مهمانخانه مهمانسرا پارسی است فوندیگ فندخ (گویش ارسباران) گلوز پندک فندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنیک
تصویر فنیک
کرانه زنخ، دمغازه در پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریق
تصویر فریق
گروهی از مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایق
تصویر فایق
برگزیده بهترین هر چیز، غالب مسلط چیره
فرهنگ لغت هوشیار
ترکیده از فربهی در ستور، تیز زبان مرد، پیکان دو زبانه، بامداد روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنیق
تصویر عنیق
دست به گردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنیقی
تصویر فنیقی
منسوب به فنیقیه فینیقی از مردم فینیقیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنیقه
تصویر فنیقه
جوال گوال
فرهنگ لغت هوشیار
پسر خوانده، کبتنگبین چوبی که بر سر آن موم انگبین دار گذارند و در کندو نهند تا کبت (زنبور عسل) بچگان را انگبین خوراند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنیق
تصویر سنیق
خانه گچکاری شده، گچه ستاره ای است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنیق
تصویر حنیق
خشمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیق
تصویر انیق
پسندیده، تعجب آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنیق
تصویر زنیق
با پشتکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنیق
تصویر دنیق
گول آزمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفنیق
تصویر تفنیق
ناز پروری به ناز پروردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیق
تصویر انیق
خوش آیند، شگفت آور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فایق
تصویر فایق
مسلط شونده، چیره شونده، نیکو و برگزیده از هر چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فندق
تصویر فندق
((فُ دُ))
کاروانسرا، جمع فنادق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فندق
تصویر فندق
((فَ یا فُ دُ))
درختی است از تیره پیاله داران، دارای برگ های پهن و دندانه دار، دانه آن کوچک و گرد با پوست سخت و مغز آن خوش طعم است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریق
تصویر فریق
((فَ))
گروه، گروه مردم
فرهنگ فارسی معین