جدول جو
جدول جو

معنی فنومن - جستجوی لغت در جدول جو

فنومن
حقیقت خارجی اشیا که به وسیلۀ حواس ادراک می شود، پدیده
تصویری از فنومن
تصویر فنومن
فرهنگ فارسی عمید
فنومن
فرانسوی نمود، پدیده، مانی (نادر) آنچه که به وسیله حواس یا ضمیر انسان درک شود، امر طبیعی پدیده نمود، امری غیر عادی و نادر توضیح احتراز ازاستعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
فنومن
((فِ نُ مِ))
آنچه که به وسیله حواس یا ضمیر انسان درک شود، امر طبیعی، پدیده، نمود، امری غیر عادی و نادر
تصویری از فنومن
تصویر فنومن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فنودن
تصویر فنودن
فریفته شدن، مغرور شدن، برای مثال بفنود تنم بر درم و آب و زمین / دل بر خرد و علم و به دانش بفنود (رودکی - ۵۱۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فنودن
تصویر فنودن
فریفته شدن، غره گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنودن
تصویر فنودن
((فُ دَ))
فریفته شدن، مغرور شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فنون
تصویر فنون
فندها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فنون
تصویر فنون
فن ها، صنعت ها، بندها، نیرنگ ها، جمع واژۀ فن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فنون
تصویر فنون
شیوه ها، روشها، آداب و اصول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنون
تصویر فنون
((فُ))
جمع فن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فنومنیسم
تصویر فنومنیسم
اصول فلسفی که حقیقتی را جز حادثات و آثار حسی قائل نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنومنیست
تصویر فنومنیست
طرفدار فنومنیسم
فرهنگ لغت هوشیار
تحقیق فلسفی درباره پدیده هایی که بروح ما عرضه میشوند و شرح و بیان آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنومنولگ
تصویر فنومنولگ
فیلسوفی که روش فنومنولوژی را بکار میبرد
فرهنگ لغت هوشیار
((فِ نُ مِ نُ لُ))
تحقیق فلسفی درباره پدیده هایی که به روح ما عرضه می شود و شرح و بیان آنها
فرهنگ فارسی معین