نوعی از سماروق سپید نرم. جمع واژۀ فقعه. (منتهی الارب). و آن بیشتر در جاهای نمناک و دیوارهای حمام و زیر خمهای شراب روید. گویند هرکه آن را در جنابت بخورد نسل وی منقطع شود. (برهان)
نوعی از سماروق سپید نرم. جَمعِ واژۀ فقعه. (منتهی الارب). و آن بیشتر در جاهای نمناک و دیوارهای حمام و زیر خمهای شراب روید. گویند هرکه آن را در جنابت بخورد نسل وی منقطع شود. (برهان)
خم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ته دیگی. (منتهی الارب) (آنندراج). هرچیز باقی مانده در ته دیگ سنگین. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آبخورۀ سنگین. (منتهی الارب) (آنندراج). خنور آبخوری سنگین. (ناظم الاطباء). ظرف کوچکی از سنگ. (از اقرب الموارد) ، گلیم که زنان بازکرده دوباره ریسند و در دیگ نهند. (منتهی الارب) (آنندراج). پارچۀ فرسوده که آن را بازکرده تا در دفعۀ دیگر بافند. (ناظم الاطباء) ، شیر ناب که سرد کنند و خورند. (منتهی الارب) (آنندراج). شیر ناب سرد خوشگوار. (ناظم الاطباء). شیر ناب سردشده. (از اقرب الموارد) ، آب میوه ها که تر نهند. (منتهی الارب) (آنندراج). میوۀ پرورده و تر نگاهداشته شده. (ناظم الاطباء). هرچه از خرما و مویز و جز آنها که تر نگاهداشته شود. (از اقرب الموارد) ، سم منقع، زهر در شیر پرورده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آب سردو گوارا که تشنگی را فرونشاند، یک قسم پیمانه از شراب، دیگ سنگین خرد که در آن شیر و خرما نهند و به کودکان خورانند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، منقعه است که ظرف باشد. (منتهی الارب)
خُم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ته دیگی. (منتهی الارب) (آنندراج). هرچیز باقی مانده در ته دیگ سنگین. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آبخورۀ سنگین. (منتهی الارب) (آنندراج). خنور آبخوری سنگین. (ناظم الاطباء). ظرف کوچکی از سنگ. (از اقرب الموارد) ، گلیم که زنان بازکرده دوباره ریسند و در دیگ نهند. (منتهی الارب) (آنندراج). پارچۀ فرسوده که آن را بازکرده تا در دفعۀ دیگر بافند. (ناظم الاطباء) ، شیر ناب که سرد کنند و خورند. (منتهی الارب) (آنندراج). شیر ناب سرد خوشگوار. (ناظم الاطباء). شیر ناب سردشده. (از اقرب الموارد) ، آب میوه ها که تر نهند. (منتهی الارب) (آنندراج). میوۀ پرورده و تر نگاهداشته شده. (ناظم الاطباء). هرچه از خرما و مویز و جز آنها که تر نگاهداشته شود. (از اقرب الموارد) ، سم منقع، زهر در شیر پرورده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آب سردو گوارا که تشنگی را فرونشاند، یک قسم پیمانه از شراب، دیگ سنگین خرد که در آن شیر و خرما نهند و به کودکان خورانند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، منقعه است که ظرف باشد. (منتهی الارب)
خنور تر نهادنی. (منتهی الارب) (آنندراج). خنوری که درآن دارو را در آب آغشته کرده می خیسانند. (ناظم الاطباء). ظرفی که در آن چیزی از میوه ها یا داروها بخیسانند. ج، مناقع. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، منقعالبرم، خنور دیگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ظرفی که در آن دیگ را می گذارند. (ناظم الاطباء)
خنور تر نهادنی. (منتهی الارب) (آنندراج). خنوری که درآن دارو را در آب آغشته کرده می خیسانند. (ناظم الاطباء). ظرفی که در آن چیزی از میوه ها یا داروها بخیسانند. ج، مناقع. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، منقعالبرم، خنور دیگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ظرفی که در آن دیگ را می گذارند. (ناظم الاطباء)
سخت زرد. (منتهی الارب). هر چیز بسیار زرد و أصفر. (آنندراج) : صفراء فاقع، زرد زلال. زردی زرد. (یادداشت بخط مؤلف) ، هر رنگ خالص بی آمیغ، سپید باشد یا غیر آن. (منتهی الارب) : احمر فاقع، سرخ خالص. (یادداشت بخط مؤلف)
سخت زرد. (منتهی الارب). هر چیز بسیار زرد و أصفر. (آنندراج) : صفراء فاقع، زرد زلال. زردی زرد. (یادداشت بخط مؤلف) ، هر رنگ خالص بی آمیغ، سپید باشد یا غیر آن. (منتهی الارب) : احمر فاقع، سرخ خالص. (یادداشت بخط مؤلف)
یاوه گفتن، سرخ رنگ کردن، رگ انگشت شکستن شرابی که از جو و مویز و جز آن گیرند آب جو. یا به کوزه فقاع تپاندن، راه دخل و تصرف را بستن، گونه ای قارچ از تیره اتوبازید یومیست ها که در اماکن نمناک می روید و جزو قارچ های سمی و در تداول عامه به نام کله مار موسوم است
یاوه گفتن، سرخ رنگ کردن، رگ انگشت شکستن شرابی که از جو و مویز و جز آن گیرند آب جو. یا به کوزه فقاع تپاندن، راه دخل و تصرف را بستن، گونه ای قارچ از تیره اتوبازید یومیست ها که در اماکن نمناک می روید و جزو قارچ های سمی و در تداول عامه به نام کله مار موسوم است