گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگدان، انگژد، انگیان، انگژه، انگوژه، رافه
گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، اَنگُدان، اَنگُژَد، اَنگُیان، اَنگُژه، اَنگوژه، رافِه
ظرف کوچک چینی یا بلوری که در آن چای یا قهوه می خورند ساعت آبی، وسیله ای برای اندازه گیری زمان در گذشته که در آن از جریان یکنواخت آب استفاده می شد و اسباب آن ظرفی بود با سوراخ کوچک که آب قطره قطره از آن می چکیده و با مدرج ساختن ظرف، گذشت زمان را اندازه می گرفتند و نوعی از آن ظرفی سوراخ دار بوده که آن را پنگان یا فنجان گفته اند، پنگان، پنگ، سرچه، فنجان
ظرف کوچک چینی یا بلوری که در آن چای یا قهوه می خورند ساعت آبی، وسیله ای برای اندازه گیری زمان در گذشته که در آن از جریان یکنواخت آب استفاده می شد و اسباب آن ظرفی بود با سوراخ کوچک که آب قطره قطره از آن می چکیده و با مدرج ساختن ظرف، گذشت زمان را اندازه می گرفتند و نوعی از آن ظرفی سوراخ دار بوده که آن را پنگان یا فنجان گفته اند، پَنگان، پَنگ، سرچه، فِنجان
انغوزه. (ناظم الاطباء). انگدان که گیاهی است. مقاوم سموم است و جهت درد مفاصل جید و مدر حیض و مخدر آن و مدر بول و شیر و مسخن گرده و روده و جاذب وبیخ سپید آن که اشترغار نامند مقطع بلغم و ملطف اغذیه (است) . (منتهی الارب). و رجوع به انجدان شود
انغوزه. (ناظم الاطباء). انگدان که گیاهی است. مقاوم سموم است و جهت درد مفاصل جید و مدر حیض و مخدر آن و مدر بول و شیر و مسخن گرده و روده و جاذب وبیخ سپید آن که اشترغار نامند مقطع بلغم و ملطف اغذیه (است) . (منتهی الارب). و رجوع به انجدان شود
دهی است از دهستان پشتکوه بخش ارد شهرستان شهرکرد. سکنۀ آن 126 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، برنج، گردو و انار است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 10) ، {{اسم مرکّب}} هرچه بر آن نشینند چون هودج و کجاوه و پالکی و تخت روان. (یادداشت دهخدا). زین اسب و جهاز شتر. (ناظم الاطباء) :قرّ، برنشستی است مردان را، و هودج. (منتهی الارب)، مرکب: اگر برتر از اسپ چهارپایی بودی اسپ را برنشست ما نکردی (یزدان) . (نوروزنامه). هست از پی برنشست خاصت امّید خصی شدن نران را. خاقانی. ، اسب: بیامد سوی آخر برنشست یکی تیغ هندی گرفته بدست. فردوسی. به دل گفت کاین برنشست من است کنون کار کردن بدست من است. فردوسی. ، نشستنی. لایق نشستن، مرکوب. رکبه. (منتهی الارب)
دهی است از دهستان پشتکوه بخش ارد شهرستان شهرکرد. سکنۀ آن 126 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، برنج، گردو و انار است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 10) ، {{اِسمِ مُرَکَّب}} هرچه بر آن نشینند چون هودج و کجاوه و پالکی و تخت روان. (یادداشت دهخدا). زین اسب و جهاز شتر. (ناظم الاطباء) :قَرّ، برنشستی است مردان را، و هودج. (منتهی الارب)، مَرکب: اگر برتر از اسپ چهارپایی بودی اسپ را برنشست ما نکردی (یزدان) . (نوروزنامه). هست از پی برنشست خاصت امّید خصی شدن نران را. خاقانی. ، اسب: بیامد سوی آخر برنشست یکی تیغ هندی گرفته بدست. فردوسی. به دل گفت کاین برنشست من است کنون کار کردن بدست من است. فردوسی. ، نشستنی. لایق نشستن، مرکوب. رِکْبه. (منتهی الارب)
دهی است از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده که دارای 324 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات، انگور، میوه و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده که دارای 324 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات، انگور، میوه و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
پنج تا پنج تا. پنج پنج: و ده گان و پنجگان را همی درخواندندی و همی کشتند. (مجمل التواریخ و القصص) ، ظاهراً نوعی تیر: و امرهم ان تکون قسیهم موتّرهً و قال اذا امرتکم ان ترموا فارموهم رشقاً بالبنجکان و لم یکن اهل الیمن راوا النشّاب قبل ذلک. (تاریخ طبری، قصۀ یمن و وهزر). و نیز رجوع به پنجکیه شود. - پنجگان پنجگان، پنج پنج. پنج تا پنج تا. خماس. ، نوعی بازی. (محشی المعرّب جوالیقی ص 237 ح). فنجکان. فنرجان. پنجک. پنجه. فنزج
پنج تا پنج تا. پنج پنج: و ده گان و پنجگان را همی درخواندندی و همی کشتند. (مجمل التواریخ و القصص) ، ظاهراً نوعی تیر: و امرهم ان تکون قسیهم مُوتَّرهً و قال اذا امرتکم ان ترموا فارموهم رشقاً بالبنجکان و لم یکن اهل الیمن راوا النشّاب قبل ذلک. (تاریخ طبری، قصۀ یمن و وهزر). و نیز رجوع به پنجکیه شود. - پنجگان پنجگان، پنج پنج. پنج تا پنج تا. خماس. ، نوعی بازی. (محشی المُعَرّب جوالیقی ص 237 ح). فنجکان. فنرجان. پنجک. پنجه. فنزج
گیاهی از تیره ّ چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوانست. ارتفاعش 2 تا 5، 2 متر و ریشه اش راست و ستبر است ابر کبیر حلتیت انجدان انگوزاکما انگیان
گیاهی از تیره ّ چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوانست. ارتفاعش 2 تا 5، 2 متر و ریشه اش راست و ستبر است ابر کبیر حلتیت انجدان انگوزاکما انگیان
لاتینی تازی گشته سته دار از گیاهان گیاهی است از تیره بیگزاسه از رده دو لپه ییها جدا گلبرگ. برگهایش منفرد و گلهایش دو پایه و میوه اش سته است منشا این گیاه از جاوه می باشد، تمام اعضای گیاه مذکور سمی است. از دانه هایش عصاره ای بدست می آورند که به عنوان مسهل به کار می رود فنجریون فلنجیون
لاتینی تازی گشته سته دار از گیاهان گیاهی است از تیره بیگزاسه از رده دو لپه ییها جدا گلبرگ. برگهایش منفرد و گلهایش دو پایه و میوه اش سته است منشا این گیاه از جاوه می باشد، تمام اعضای گیاه مذکور سمی است. از دانه هایش عصاره ای بدست می آورند که به عنوان مسهل به کار می رود فنجریون فلنجیون