جدول جو
جدول جو

معنی فناروز - جستجوی لغت در جدول جو

فناروز
(فَ)
نام جایی و محلی است از سمرقند که شراب آنجا نیکو میشود. (برهان). مؤلف انجمن آرا این نام را تصحیف ’فیاروز’ میداند:
باز تویی رنج باش و جان تو خرم
با نی و با رود و با نبیذ فناروز.
رودکی.
رجوع به فیاروز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرخروز
تصویر فرخروز
(دخترانه)
نام یکی از الحان باربد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرارون
تصویر فرارون
خوب، عالی، بلند، والا، راست، مستقیم، پاک دامن، پرهیزکار، نیکوکار، درست کردار، راستگو،
اوج و حضیض، فیرون، کواکب سعد و نحس، برای مثال حسودت در ید بهرام فیرون / نظر زی تو ز برجیس فرارون (دقیقی - ۱۰۴)، ستاره شمر چون فرارون بیافت / دوید و به سوی فریدون شتافت (فردوسی - لغت نامه - فرارون)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شباروز
تصویر شباروز
شبانه روز، تمام ۲۴ ساعت، شب وروز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراروی
تصویر فراروی
پیش رو، برابر، کنایه از سرشناس، معروف
فرهنگ فارسی عمید
محله ای است از سمرقند که شراب آن به خوبی مشهور است، و فناروز تصحیف است، (انجمن آرا)، رجوع به فناروز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آن روز
تصویر آن روز
آن زمان آن وقت آنگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شباروز
تصویر شباروز
شب و روز (الیوم بلیلته)، همیشه پیوسته علی الدوام
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه یا آنچه پیش می رود مترقی، راست درست درستکار، خوب نیک، سعد مقابل فیرون: حسودت درید بهرام فیرون نظر زی تو ز برجیس فرارون. (دقیقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناروزن
تصویر ناروزن
آنکه نارو زند آنکه نارفاقتی کند: (جلال دروغگو و ناروزن و مکابر بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرارون
تصویر فرارون
((فِ یا فَ))
مترقی، پیش رو، خوب، عالی، راست، مستقیم، در اصطلاح نجوم به معنی سعد، اوج، فریرون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
((فَ وَ))
تکنولوژی، علم به صنایع و حرفه ها، مجموع اصطلاحات فنی و صنعتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراروی
تصویر فراروی
((فَ))
پیش روی، برابر، سرشناس، معروف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرارود
تصویر فرارود
ماورا النهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فراروی
تصویر فراروی
هجری، در مقابل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
Technological
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
technologique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
teknologi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
เทคโนโลยี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
kiteknolojia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
teknolojik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
テクノロジーの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
技术性的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
טכנולוגי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
기술적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
технологический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
प्रौद्योगिकीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
technologisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
tecnologico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
tecnológico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
технологічний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
technologiczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
technologisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
tecnológico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
প্রযুক্তিগত
دیکشنری فارسی به بنگالی