جدول جو
جدول جو

معنی فنادید - جستجوی لغت در جدول جو

فنادید
(فَ)
جمع واژۀ فندأیه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به فندأیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آناهید
تصویر آناهید
(دخترانه)
آناهیتا، الهه آب، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قنادیل
تصویر قنادیل
قندیل ها، مشعلهایی که از سقف آویزان می کنند، چراغ آویز ها، جمع واژۀ قندیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نادیده
تصویر نادیده
دیده نشده، آنچه به چشم دیده نشده، کسی که چیزی را ندیده، برای مثال تو چه دانی قدر آب دیدگان / عاشق نانی تو چون نادیدگان (مولوی - ۱۰۲)، کنایه از بخیل، خسیس، ممسک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرادیس
تصویر فرادیس
فردوس ها، باغ ها، بستان ها، بهشت ها، جمع واژۀ فردوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عناقید
تصویر عناقید
عنقودها، خوشه های انگور، خوشه ها، جمع واژۀ عنقود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اناشید
تصویر اناشید
اشعاری که در محافل برای یکدیگر می خواندند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرادید
تصویر فرادید
پدید، هویدا
فرادید آوردن: پدید آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صنادید
تصویر صنادید
مهتران، بزرگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرادیدن
تصویر فرادیدن
دیدن، نگاه کردن، نگریستن، دیدار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنادیق
تصویر زنادیق
زندیق ها، کافران، جمع واژۀ زندیق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اناهید
تصویر اناهید
زهره، دومین سیارۀ منظومۀ شمسی که قدما آنرا سعد می دانستند و به خنیاگری نسبت می دادند، ناهید، ونوس، بیدخت، بغدخت، بیلفت، خنیاگر فلک، مطربۀ فلک
فرهنگ فارسی عمید
(صَ)
مهتران. بزرگان. (غیاث اللغات). بزرگان. اشراف. شجعان. اجواد. حلماء. جمع واژۀ صندید:
کجا شدند صنادید و سرکشان قریش
ز منکران که بر ایشان بدند بس منکر.
ناصرخسرو.
هرچند صنادید قریش و کفار مکه... سلای ناقه بر پشت عزیزش می نهادند... صبر می کرد. (النقض ص 438). روزی مجلس مصطفی صلوات اﷲ علیه به صدور صحابه و صنادید عرب آراسته بود. (تاریخ بیهق ص 203). کار او در جاه و رفعت قدر بدان رسید که صنادید دیلم و مشاهیر کرد و عرب و عجم در زمرۀ حشم او جمع شدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 384). صنادید قروم و مشاهیر ملوک بعجز ازری روی برتافته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 41). از وی رستم مرزبان را با صنادید دیلم به محاربت او فرستادند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 232 نسخۀ خطی).
بگفت ای صنادید شرع رسول
به ابلاغ تنزیل و فقه اصول.
سعدی (بوستان).
از نقش و نگار در و دیوار شکسته
آثار پدید است صنادید عجم را.
عرفی.
رجوع به صندیدشود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
جمع واژۀ فندق. کاروان سراها. (یادداشت مؤلف). فندق مسافرخانه است در تداول امروز. فنادق، جمع واژۀ فنداق، به معنی صحیفۀ حساب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قندید. (اقرب الموارد). روش و راه. (منتهی الارب) (آنندراج). جاء بالامر علی قنادیده، ای وجهه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ذهبوا تنادید، بهر سو پراکنده رفتند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
پراکنده بهر سوی: ذهبوا انادید، بهرسوی پراکنده رفتند، و همچنین است ذهبوا تنادید. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عناقید
تصویر عناقید
جمع عنقاد عنقود، خوشه ها خوشه های انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبادید
تصویر عبادید
شنومن شنایش نیایش ستایش، بند گی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنا دید
تصویر صنا دید
مرد بزرگ مهتر سرور، دلاور، سرمای شدید، جمع صنادید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنادیق
تصویر صنادیق
جمع صندوق، تبنگوها گنجه ها جمع صندوق جعبه ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فردوس، از رشته اوستایی پردیسگان بهشت ها باغ های بهشتی باغ بوستان، جمع فرادیس، بهشت
فرهنگ لغت هوشیار
دلباخته، کورکورانه، به مرامی تاسی کردن فرانسوی دین نمودار متعصب در دین و مذهب، طرفداری شدید یک فرقه یک حزب احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنادیل
تصویر قنادیل
جمع قندیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرا دید
تصویر فرا دید
به دید پدید هویدا. یا فرادید آوردن، پدید آوردن آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع انشوده، سرودها جمع انشوده اشعاری که در محفلی برای یکدیگر بخوانند سرودها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انادید
تصویر انادید
به گونه رمن پراکندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناهید
تصویر اناهید
ناهید و ستاره زهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روادید
تصویر روادید
عبارت و امضائی که نوشته را دارای اعتبار کند، ویزا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادید
تصویر نادید
نادیده ناپدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنادید
تصویر قنادید
روش راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنادیق
تصویر فنادیق
جمع فندق، کاروانسراها، مسافرخانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنادید
تصویر صنادید
مهتران و بزرگان، اشراف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپدید
تصویر ناپدید
نامعلوم، مبهم و غیر واضح، نامعین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روادید
تصویر روادید
صلاحدید
فرهنگ واژه فارسی سره