جدول جو
جدول جو

معنی فناخره - جستجوی لغت در جدول جو

فناخره(فُ خِ رَ)
مؤنث فناخر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به فناخر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منافره
تصویر منافره
از هم نفرت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفاخره
تصویر مفاخره
به همدیگر فخر کردن، به خود نازیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فناخسرو
تصویر فناخسرو
پناخسرو، پادشاهی که شاهان دیگر در پناه او باشند، پادشاه بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تماخره
تصویر تماخره
سخنی که به شوخی گفته شود، مزاح، خوش طبعی، تمسخر، هزل، برای مثال گر تو تماخره کنی اندر چنین سفر / بر خویشتن کنی تو نه بر من تماخره (ناصرخسرو - ۴۲۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناظره
تصویر مناظره
در امری با هم بحث و گفتگو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاخره
تصویر فاخره
مؤنث واژۀ فاخر، نیکو، عالی، گران بها، باارزش مثلاً لباس های فاخر
فرهنگ فارسی عمید
(خِ رَ)
تأنیث ناخر. رجوع به ناخر شود
لغت نامه دهخدا
(خِ رَ)
لقب شهر بخارا از صغانیان: در صغر سن بطرف فاخرۀ بخارا رفته بودم. (انیس الطالبین ص 224). نرشخی گوید: و به حدیثی نام بخارا فاخره آمده است. رجوع به تاریخ بخارا ص 26 شود
لغت نامه دهخدا
(فَنْ نا خُ رَ)
ابوشجاع عضدالدوله و تاج المله بن الحسن. (یادداشت مؤلف). در ترجمه محاسن اصفهان ص 11 فناخسرو لقب عضدالدوله بصورت فناخسره آمده است. رجوع به فناخسرو شود
لغت نامه دهخدا
(ذِ)
سوراخ بینی گشاده راپرباد گردانیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فُ خِ)
بزرگ جثه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، آنکه از باد پر گرداند سوراخ بینی را. (منتهی الارب). بزرگ بینی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
نام کوره ای است به فارس داخل اردشیرخره. (آنندراج) (از معجم البلدان). اکنون جایی بدین نام نیست
لغت نامه دهخدا
(فُ خُ رَ)
زن بزرگ جثه. (از اقرب الموارد). مؤنث فنخر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
مناکرت در فارسی: زیرکانه جنگیدن کار زار کردن با هم جنگیدن، عبارت ازین است که کوکب روزی اندر خانه کوکب شبی باشد و خداوند خانه اندر برج کوکب روزی یا کوکب شبی اندر خانه کوکب روزی و خداوند خانه اندر برج کوکب شبی (التفهیم. 485)
فرهنگ لغت هوشیار
مناظرت و مناظره در فارسی: نگر گویی برخی این واژه مناظره را با ستیهیدن برابر دانسته اند. مناظره آن است که هر یک از گویندگان نگر خود را در باره چیزی باز می گوید در کاویدن مباحثه و مجادله کردن ستیهیدن، مانند شدن، مباحثه و مجادله: (اکنون چون چنین میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره رالله) (جوامع الحکایات 97: 1) جمع مناظرات توضیح عبارتست از توجه متخاصمین در اثبات نظر خود در مورد حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای آشکار کردن حق و صواب
فرهنگ لغت هوشیار
منافرت در فارسی: تبار نازی تبار ستیزی ستیز در تبار و نژاد داوری کردن با هم در حسب و نسب افتخارکردن، داوری در حسب و نسب: (اکنون چون میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره رالله) (مرزبان نامه. . 1317 ص 97)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاخره
تصویر مفاخره
مفاخرت در فارسی نازش خویشبالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاخره
تصویر متاخره
مونث متاخر
فرهنگ لغت هوشیار
خانه نیستی: خانه ما کم از فنا کده نیست چشم عنقا چراغ خلوت ماست، دنیای فانی جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاخوره
تصویر فاخوره
سفال سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنافره
تصویر صنافره
بی پدر بچه از پدری ناشناس
فرهنگ لغت هوشیار
گرانمایه نیکو فاغره: پارسی تازی گشته فاخره کبابه شکافته (گویش شیرازی) گونه ای دانه گیاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنخره
تصویر فنخره
پر باد کردن دماغ فیس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شناخته
تصویر شناخته
دانسته وقوف یافته، معروف مشهور بنام، آشنا، جمع شناختگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماخره
تصویر تماخره
شوخی، مزاح، خوش طبعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنادره
تصویر جنادره
جمع جندار، پارسی تازی گشته جاندارها نگهبانان جمع جندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنادره
تصویر بنادره
جمع بندار، پارسی تازی شده بندارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فناخر
تصویر فناخر
بزرگ اندام، دماغ پر باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماخره
تصویر تماخره
((تَ خَ رِ))
مزاح، خوش طبعی، مطایبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراخته
تصویر فراخته
((فَ تِ))
بلند کرده، بالا برده، افراخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
((فَ وَ))
تکنولوژی، علم به صنایع و حرفه ها، مجموع اصطلاحات فنی و صنعتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناکره
تصویر مناکره
((مُ کَ رَ یا کِ رِ))
با هم جنگیدن، کارزار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناظره
تصویر مناظره
((مُ ظَ رَ یا رِ))
با یکدیگر بحث و گفتگو کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناظره
تصویر مناظره
گفتاورد، گفتمان، همنگری، نگرگویی
فرهنگ واژه فارسی سره