آغوز، شیر غلیظ و زرد رنگ چهارپایان اهلی که پس از زایمان آن ها تا سه روز دوشیده می شود، کلستروم، زهک، شمه، فرشه، پله، شیرماک برای مثال نوآیین مطربان داریم و بربط های گوینده / مساعدساقیان داریم و ساعدهای چون فلّه (منوچهری - ۲۱۳)
آغوز، شیر غلیظ و زرد رنگ چهارپایان اهلی که پس از زایمان آن ها تا سه روز دوشیده می شود، کُلُستِروم، زَهک، شِمِه، فُرشِه، پَلِه، شیرماک برای مِثال نوآیین مطربان داریم و بربط های گوینده / مساعدساقیان داریم و ساعدهای چون فلّه (منوچهری - ۲۱۳)
شیر اول حیوان نوزاییده که چون بر آتش نهند منجمد شود و مایۀ پنیر گردد. آغوز. لبا. (فرهنگ فارسی معین). زهک. لبا. آغوز. گورماست. ماک. (یادداشت مؤلف) : کنیزک با طبق فله بردست نهاده، سرگشاده زیر منظرۀ مهدی بگذشت، مهدی فرونگرست، فله بدید آرزوش کرد. (ترجمه تاریخ طبری). نوآیین مطربان داریم و بربطهای کوبنده مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله. منوچهری. ، پنیر تازۀ نیک. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی)
شیر اول حیوان نوزاییده که چون بر آتش نهند منجمد شود و مایۀ پنیر گردد. آغوز. لبا. (فرهنگ فارسی معین). زهک. لبا. آغوز. گورماست. ماک. (یادداشت مؤلف) : کنیزک با طبق فله بردست نهاده، سرگشاده زیر منظرۀ مهدی بگذشت، مهدی فرونگرست، فله بدید آرزوش کرد. (ترجمه تاریخ طبری). نوآیین مطربان داریم و بربطهای کوبنده مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله. منوچهری. ، پنیر تازۀ نیک. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی)
بیهوده و بیفایده و بی نفع و عبث باشد. (برهان). فلاده. فلیو. هرزه. هرزه و ساقط از اعتبار، خواه کلام، خواه شخص متکلم و غیر آن. فلاذ به ذال معجمه غلط است، با دال مهمله صحیح است. و حق آن است که فلیو و فلیوه چنانکه رشیدی گفته به کاف است نه بافاء، چنانکه در لغت غلیو گذشته است، چه او مغیر کلیو است مخفف کالیو و کالیوه. (انجمن آرا) : هرکه را دختر است خاصه فلاد بهتر از گور نبودش داماد. سنائی. بجز ثنای تو باشد حدیث جمله فلاد بجز دعای تو باشد همه سخن هذیان. شمس فخری. رجوع به فلیو و فلیوه و غلیو و فلاده شود
بیهوده و بیفایده و بی نفع و عبث باشد. (برهان). فلاده. فلیو. هرزه. هرزه و ساقط از اعتبار، خواه کلام، خواه شخص متکلم و غیر آن. فلاذ به ذال معجمه غلط است، با دال مهمله صحیح است. و حق آن است که فلیو و فلیوه چنانکه رشیدی گفته به کاف است نه بافاء، چنانکه در لغت غلیو گذشته است، چه او مغیر کلیو است مخفف کالیو و کالیوه. (انجمن آرا) : هرکه را دختر است خاصه فلاد بهتر از گور نَبْوَدَش داماد. سنائی. بجز ثنای تو باشد حدیث جمله فلاد بجز دعای تو باشد همه سخن هذیان. شمس فخری. رجوع به فلیو و فلیوه و غلیو و فلاده شود
به دست درخسته شده. (آنندراج). به دست درخسته و به خواری سپوخته شده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تلهید شود، بر بن پستان و یا بر بن کتف زده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
به دست درخسته شده. (آنندراج). به دست درخسته و به خواری سپوخته شده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تلهید شود، بر بن پستان و یا بر بن کتف زده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لب شکستگی در تیغ و شمشیر شیر اول حیوان نوزاییده که چون بر آتش نهند منجمد شود و مایه پنیر گردد آغور لبا: نو آیین مطربان داریم و بر بطهای گوینده مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله. (منوچهری)
لب شکستگی در تیغ و شمشیر شیر اول حیوان نوزاییده که چون بر آتش نهند منجمد شود و مایه پنیر گردد آغور لبا: نو آیین مطربان داریم و بر بطهای گوینده مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله. (منوچهری)