دهی است از بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین که دارای 414 تن سکنه است. آب آن ازچشمه و محصول عمده اش غله، نخود، انگور و کاردستی مردم کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین که دارای 414 تن سکنه است. آب آن ازچشمه و محصول عمده اش غله، نخود، انگور و کاردستی مردم کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دور شدن ناگهانی و با سرعت زیاد از موضع خطر، دور شدن از دسترس و نظارت کسی، کنایه از تن ندادن و تسلیم نشدن در برابر کار یا وضعیتی مثلاً فرار از خدمت سربازی فرار دادن کسی: گریزاندن و دور کردن او از خطر فرار کردن: فرار
دور شدن ناگهانی و با سرعت زیاد از موضع خطر، دور شدن از دسترس و نظارت کسی، کنایه از تن ندادن و تسلیم نشدن در برابر کار یا وضعیتی مثلاً فرار از خدمت سربازی فرار دادن کسی: گریزاندن و دور کردن او از خطر فرار کردن: فرار
هر یک از قسمت های مرتفع و بسیار پهناور سطح زمین که حداقل از یک طرف به زمین پست تری محدود است تار، برای مثال تا لباس عمر اعدایش نگردد بافته / تار تار پود پود اندر فلات آن فوات (رودکی۱ - ۷۰) فلات قاره: در علم زمین شناسی قسمتی از کف اقیانوس که متصل به خشکی ساحلی می باشد و محل ته نشت هایی است که اصل آن ها از خشکی بوده و با رودخانه ها به دریا ریخته است
هر یک از قسمت های مرتفع و بسیار پهناور سطح زمین که حداقل از یک طرف به زمین پست تری محدود است تار، برای مِثال تا لباس عمر اعدایش نگردد بافته / تار تار پود پود اندر فلات آن فوات (رودکی۱ - ۷۰) فلات قاره: در علم زمین شناسی قسمتی از کف اقیانوس که متصل به خشکی ساحلی می باشد و محل ته نشت هایی است که اصل آن ها از خشکی بوده و با رودخانه ها به دریا ریخته است
نیرویی که همراه با شدت بر کسی یا چیزی وارد شود، کنایه از رنج روحی یا جسمی، در علوم سیاسی اعمال خشونت در فعالیت های سیاسی مثلاً گروه فشار، کنایه از اصرار، پافشاری فشار اسمزی: در علم فیزیک فشاری که بعضی مواد مانند قند، نمک، اوره با آن آب را از لای غشایی که آن ها را از آب جدا کرده به سوی خود می کشند
نیرویی که همراه با شدت بر کسی یا چیزی وارد شود، کنایه از رنج روحی یا جسمی، در علوم سیاسی اعمال خشونت در فعالیت های سیاسی مثلاً گروه فشار، کنایه از اصرار، پافشاری فشار اسمزی: در علم فیزیک فشاری که بعضی مواد مانند قند، نمک، اوره با آن آب را از لای غشایی که آن ها را از آب جدا کرده به سوی خود می کشند
دهی است از حومه شهرستان بیرجند که دارای 234 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و زعفران است. مزارع مهدی آباد، خونیک بالا و پائین و قاسم آباد جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از حومه شهرستان بیرجند که دارای 234 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و زعفران است. مزارع مهدی آباد، خونیک بالا و پائین و قاسم آباد جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
یکی از دهستانهای بخش لردگان شهرستان شهرکرد که در دامنۀ کوهستان قرار گرفته است. رود خانه چشمه میشان این دهستان را مشروب میکند و به رود خانه خراسان میریزد، و آب قراء بیشتر از چشمه ها تأمین میشود. این دهستان از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و 8000 تن سکنه دارد. محصول عمده اش غله، حبوب و برنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
یکی از دهستانهای بخش لردگان شهرستان شهرکرد که در دامنۀ کوهستان قرار گرفته است. رود خانه چشمه میشان این دهستان را مشروب میکند و به رود خانه خراسان میریزد، و آب قراء بیشتر از چشمه ها تأمین میشود. این دهستان از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و 8000 تن سکنه دارد. محصول عمده اش غله، حبوب و برنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
سریانی تازی گشته از فلن و همان بهمان بیستار شخص غیر معلوم بهمان: گفت فلان را با فلان چه نسبت ک توضیح فارسیان به فتح استعمال می کنند و خطاست. شخص غیر معلوم، بهمان، اشاره به شخص غیر معلوم
سریانی تازی گشته از فلن و همان بهمان بیستار شخص غیر معلوم بهمان: گفت فلان را با فلان چه نسبت ک توضیح فارسیان به فتح استعمال می کنند و خطاست. شخص غیر معلوم، بهمان، اشاره به شخص غیر معلوم