معنی فگار فگار زخمی، مجروح، آزرده، رنجور، برای مثال که زشت است پیرایه بر شهریار / دل شهری از ناتوانی فگار (سعدی۱ - ۵۴) زخمی، مجروح، آزرده، رنجور، برای مِثال که زشت است پیرایه بر شهریار / دل شهری از ناتوانی فگار (سعدی۱ - ۵۴) تصویر فگار فرهنگ فارسی عمید