- فغام
- بوسه دادن
معنی فغام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گلو درد
خاک ریگدار خاک، خاک نرم، ریگ آمیخته بخاک
درمنه درمنه سپید از گیاهان شادزد گونه خار است جاورد
اشخاص فرومایه، اوباش
آه، ناله، بانگ، فریاد
خاک، خاک نرم، ریگ آمیخته با خاک
نفام، تیره رنگ، سیه فام، زشت و زبون، ناخوش
از شیر گرفتن کودک، کنایه از جدا کردن چیزی از چیز دیگر
ناکس و فرومایه از مردم، فرومایگان
سر پوش آبتابه، جمع فدم، گنگلاجان در پوش، پوز بند دهان بند
جمع فحم، انگشتان زگال ها زگالفروش ریسه کودک
لته دشتان لته
گای (جماع)
بوسه دادن، شکفتن، بستن بینی از بویه دماغ گرفتگی
کلمه تاسف یعنی آه، ای فریاد، دردا، امان
ابله، نادان این واژه در آنندراج تازی دانسته شده پارسی است نادان، زدوده، هاژ، غر زاده موله زای ابله نادان، حرامزاده
نیزه در گذرنده نیزه تیز، جمع فغره، شکفتگان شکفته ها
شیر بس شیر بست از شیر گرفتن کودک، توت بس توت بست باز داشتن کرم ابریشم از خوردن برگ توت، شکستگی، گسستن دور شدن باز گرفتن طفل از شیر، زمان بازگرفتن کودک از شیر
بسیار دانا بینا بسیار داننده
گروه مردم
پارسی است لگام خیو شتر لگام لجام: و همان ساعت آواز لغام و جرس اشتران بر آمد
زشت و ناخوش: چون صورت و کار دیو را دیدی بگذار طریقت نغامش را. (ناصر خسرو. 23)، تیره رنگ سیه فام. نغام گردیدن (گشتن)، زشت و ناخوش شدن، تیره رنگ شدن سیه فام شدن: بخیزد یکی تند گرد از میان که روی اندران گرد گردد نغام. (دقیقی. لفا. اق. 337)
بیابانی
زغال فروش