جدول جو
جدول جو

معنی فشافش - جستجوی لغت در جدول جو

فشافش
آواز پرتاب شدن پیاپی تیر از کمان، برای مثال که ز فشافش تیر جان ستان / ابر آزاری خجل در امتحان (مولوی - لغت نامه - فشافش)
تصویری از فشافش
تصویر فشافش
فرهنگ فارسی عمید
فشافش
(فَ فَ)
به معنی فشافاش است که آواز تیر انداختن از پی هم باشد. (برهان). و برای ضرورت شعر شین اول مشدد شود:
که ز فشافش تیر جانستان
ابر آزاری خجل در امتحان.
مولوی.
- فشافش کنان، در حال تیرباران. پیوسته تیراندازنده:
ترنگ کمان رفته در مغز کوه
فشافش کنان تیر بر هر گروه.
نظامی.
رجوع به فشافاش شود
لغت نامه دهخدا
فشافش
آواز تیر که پیاپی اندازند
تصویری از فشافش
تصویر فشافش
فرهنگ لغت هوشیار
فشافش
((فَ فِ))
آواز پرتاب شدن پیاپی تیر از کمان، فشافاش
تصویری از فشافش
تصویر فشافش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فش فش
تصویر فش فش
صدای مار، صدای بیرون زدن مایعی از جایی باریک با فشار، صدای آتش بازی، فش
فرهنگ فارسی عمید
ابن فشافشاه بن جوهر شهریار فارس بن ساسان بن بهمن، مؤلف فارسنامه (ابن بلخی) نام وی را در سلسلۀ نسب بیست و پنجمین پادشاه ساسانی که بعد از شهربراز (بسال 629 میلادی) بر تخت نشست آورده و نسب او چنین است: خرهان بن ارسلان بن باینجوربن مازبدبن لنموربن دبیرفدبن اوتکدسب بن ویونجهان بن تالجاترب بن انوش بن ساسان بن فشافشاه بن جوهر شهریار فارس بن بهمن الملک، (فارسنامه چ تهران ص 20 و چ اروپا ص 25)
لغت نامه دهخدا
(فَ شِ)
زن تباهکار نافرمان. (منتهی الارب) ، زنی که هنگام جماع بادی از وی خارج میگردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَشْ شا)
مبالغت در فش. رجوع به فش شود
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی بطیخ است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(فِ فِ)
آواز سوختن باروت نم زده. (یادداشت مؤلف). رجوع به فشفشه شود، آواز بول. فش فش شاشیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ)
فشار دادن. (فرهنگ فارسی معین) :
بزر سفرۀ پشت از فشارش امعاء
بسیم کان میان ران ز جنبش اعصاب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(فَ)
آواز تیر که پیاپی اندازند. (فرهنگ فارسی معین). فشافش:
برآمد ز ناورد برنا و پیر
چکاچاک خنجر، فشافاش تیر.
هاتفی.
رجوع به فشافش، فش و فش فش شود
لغت نامه دهخدا
(فُ)
گیاهی است از تیره برغست ها و علفی است که دارای برگهای سادۀ بیضوی نوک تیز می باشد که بیشتر درپای ساقه نزدیک ریشه جمع شده اند. گلهایش دارای آرایش گرزن دو سویه است. رنگ گلها بیشتر آبی و گاهی سفیداست. این گیاه در مناطق معتدل آسیا و اروپا میروید و میوۀ آن کپسولی شکل است. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فش فش
تصویر فش فش
آواز سوختن باروت نمزده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشارش
تصویر فشارش
فشار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشافاش
تصویر فشافاش
آواز تیر که پیاپی اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره برغست ها که علفی است و دارای برگهای ساده بیضوی نوک تیز می باشد که بیشتر در پای ساقه نزدیک ریشه جمع شده اند گلهایش دارای آرایش گرزن دو سویه است. رنگ گلها بیشتر آبی و گاهی نسبتا سفید است. این گیاه در مناطق معتدل آسیا و اروپا می روید و میوه آن کپسولی شکل است طقطق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشارش
تصویر فشارش
((فِ رِ))
فشار دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فشافاش
تصویر فشافاش
((فَ))
آواز پرتاب شدن پیاپی تیر از کمان، فشافش
فرهنگ فارسی معین
صدای مار، صدای بادی که از روزنه آید
فرهنگ گویش مازندرانی