جدول جو
جدول جو

معنی فشارک - جستجوی لغت در جدول جو

فشارک(فَ)
دهی است از بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، دارای 930 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شارک
تصویر شارک
(دخترانه)
سار (پرنده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فشار
تصویر فشار
نیرویی که همراه با شدت بر کسی یا چیزی وارد شود، کنایه از رنج روحی یا جسمی، در علوم سیاسی اعمال خشونت در فعالیت های سیاسی مثلاً گروه فشار، کنایه از اصرار، پافشاری
فشار اسمزی: در علم فیزیک فشاری که بعضی مواد مانند قند، نمک، اوره با آن آب را از لای غشایی که آن ها را از آب جدا کرده به سوی خود می کشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شارک
تصویر شارک
سار، پرنده ای کوچک و سیاه رنگ و حلال گوشت و بزرگ تر از گنجشک، شارو، شار، ساروک، سارک، سارج، ساری، ساسر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشارک
تصویر مشارک
شریک، انباز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشارک
تصویر تشارک
با هم شریک شدن
فرهنگ فارسی عمید
(فِ)
در اصطلاح بنایان، نوعی آجر ارزان قیمت است که در ساختن آن ظرافت به کار نمی رود و در زیرساز بناها مورد استعمال دارد
لغت نامه دهخدا
(مُ رِ)
انباز. (منتهی الارب) (آنندراج). انباز. شریک و مشترک. (ناظم الاطباء). انباز. شریک. (یادداشت مرحوم دهخدا). شریک. (از اقرب الموارد) : سبب را نیز دو رکن نهند تا هر سه رکن در تقسیم مشارک باشند. (المعجم چ دانشگاه ص 32).
- مشارک کردن، سهیم و شریک ساختن. انباز کردن.
- مشارک گردانیدن، سهیم گردانیدن. انباز ساختن: این صنعت را از آن جهت تسهیم خواندند که شاعر دیگری را در دانستن بعضی از آنچه نظم خواهد کرد مساهم و مشارک گردانیده است. (المعجم چ مدرس رضوی ص 278).
، ریح مشارک، بادی که به باد ’نکبا’ قریب تر باشد از دو بادی که میان آن هر دو می وزد. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بادی که به باد شمال شرقی نزدیکتر باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ)
فشار دادن. (فرهنگ فارسی معین) :
بزر سفرۀ پشت از فشارش امعاء
بسیم کان میان ران ز جنبش اعصاب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(اِ کِ)
با یکدیگر انبازی کردن. (دهار). انبازی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته سارک سارو سار ازپرندگان پرنده ایست سیاه رنگ سارک ساری شارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشارک
تصویر تشارک
با هم شریک شدن همبازی هنبازی -1 با هم شریک کردن، انبازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشارش
تصویر فشارش
فشار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشار
تصویر فشار
فشردن، زور آوردن بر کسی، فشار آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
هنباز شریک انباز: سبب را نیز دوقسم نهند تا هر سه رکن در تقسیم مشارک باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشارک
تصویر تشارک
((تَ رُ))
با هم شریک کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شارک
تصویر شارک
((رَ))
سار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فشار
تصویر فشار
((فَ یا فِ))
زور، سنگینی، اذیت، ایذا، رنج، درد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فشارش
تصویر فشارش
((فِ رِ))
فشار دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فشار
تصویر فشار
اختناق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فشار
تصویر فشار
Stress, Tension
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فشار
تصویر فشار
stress, tension
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مرتعی جنگلی در حومه ی نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از فشار
تصویر فشار
스트레스 , 긴장
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فشار
تصویر فشار
tekanan, tegangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فشار
تصویر فشار
तनाव
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فشار
تصویر فشار
stress, spanning
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فشار
تصویر فشار
stress, tensione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فشار
تصویر فشار
estresse, tensão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فشار
تصویر فشار
estrés, tensión
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فشار
تصویر فشار
стрес , напруга
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فشار
تصویر فشار
stres, napięcie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فشار
تصویر فشار
Stress, Spannung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فشار
تصویر فشار
стресс , напряжение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فشار
تصویر فشار
לַחַץ , מֶתַח
دیکشنری فارسی به عبری