جدول جو
جدول جو

معنی فشار - جستجوی لغت در جدول جو

فشار
نیرویی که همراه با شدت بر کسی یا چیزی وارد شود، کنایه از رنج روحی یا جسمی، در علوم سیاسی اعمال خشونت در فعالیت های سیاسی مثلاً گروه فشار، کنایه از اصرار، پافشاری
فشار اسمزی: در علم فیزیک فشاری که بعضی مواد مانند قند، نمک، اوره با آن آب را از لای غشایی که آن ها را از آب جدا کرده به سوی خود می کشند
تصویری از فشار
تصویر فشار
فرهنگ فارسی عمید
فشار
(فُ)
بیهوده گویی. (منتهی الارب). هذیان و این لغت از کلام عرب نیست و از استعمالات عامه است و از آن فعل نیز سازند. (از اقرب الموارد) :
این چه ژاژ است این چه کفر است و فشار
پنبه ای اندر دهان خود فشار.
مولوی.
هیچ زندانی نگوید این فشار
جز کسی کز حبس آرندش به دار.
مولوی
لغت نامه دهخدا
فشار
(فِ رَ)
دهی است از بخش زرقان شهرستان شیراز، دارای 281 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
فشار
فشردن، زور آوردن بر کسی، فشار آوردن
تصویری از فشار
تصویر فشار
فرهنگ لغت هوشیار
فشار
((فَ یا فِ))
زور، سنگینی، اذیت، ایذا، رنج، درد
تصویری از فشار
تصویر فشار
فرهنگ فارسی معین
فشار
اختناق
تصویری از فشار
تصویر فشار
فرهنگ واژه فارسی سره
فشار
تنگی، سختی، ضیق، اختناق، تضییق، تنگی، جبر، حرج، زور، عقده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فشار
ضغطٌ
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به عربی
فشار
Stress, Tension
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فشار
stress, tension
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فشار
stress, tensione
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فشار
estresse, tensão
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فشار
стресс , напряжение
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به روسی
فشار
Stress, Spannung
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به آلمانی
فشار
stres, napięcie
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به لهستانی
فشار
стрес , напруга
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فشار
estrés, tensión
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فشار
চাপ , চাপ
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به بنگالی
فشار
دباؤ , تناؤ
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به اردو
فشار
stress, spanning
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به هلندی
فشار
ความเครียด , แรงตึง
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به تایلندی
فشار
mkazo, mvutano
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فشار
stres, gerilim
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فشار
ストレス , 緊張
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فشار
压力 , 张力
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به چینی
فشار
스트레스 , 긴장
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به کره ای
فشار
tekanan, tegangan
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فشار
तनाव
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به هندی
فشار
לַחַץ , מֶתַח
تصویری از فشار
تصویر فشار
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افشار
تصویر افشار
(پسرانه)
شریک، معاون، رقیق، نام ناحیهایی در کردستان (نگارش کردی: ههوشار)
فرهنگ نامهای ایرانی
(فِ رِ)
فشار دادن. (فرهنگ فارسی معین) :
بزر سفرۀ پشت از فشارش امعاء
بسیم کان میان ران ز جنبش اعصاب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(فَ)
دهی است از بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، دارای 930 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
در اصطلاح بنایان، نوعی آجر ارزان قیمت است که در ساختن آن ظرافت به کار نمی رود و در زیرساز بناها مورد استعمال دارد
لغت نامه دهخدا
تصویری از فشارش
تصویر فشارش
فشار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشارش
تصویر فشارش
((فِ رِ))
فشار دادن
فرهنگ فارسی معین