جدول جو
جدول جو

معنی فسونگری - جستجوی لغت در جدول جو

فسونگری
افسونگری، شغل و عمل افسونگر، جادوگری، افسون کردن
تصویری از فسونگری
تصویر فسونگری
فرهنگ فارسی عمید
فسونگری
(فُ گَ)
افسون. فسون. فسون خواندن. فسون کردن:
پیش افسون آنچنان پریی
نتوان رفت بی فسونگریی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
شغل و عمل افسونگر، جادوگری، افسون کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افسونگر
تصویر افسونگر
آنکه پیشه اش افسون کردن و افسون خواندن است، کسی که افسون می خواند، ساحر، جادوگر، افسون خوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فسونگر
تصویر فسونگر
افسونگر، برای مثال چنان کز فسونگر گریزند دیوان / به صد میل از ایشان گریزد فسونگر (قطران - ۱۲۱)
فرهنگ فارسی عمید
(فُ گَ)
فسون خوان. فسون ساز. آنکه جادو و نیرنگ کند:
فسونگر چو بر تیغ بالا رسید
ز دیبا یکی پر بیرون کشید.
فردوسی.
فسونگر به گفتار نیکو همی
برون آرد از دردمندان سقم.
ناصرخسرو.
ترا سیمرغ و تیر گز نباید
نه رخش و جادوی زال فسونگر.
ازرقی.
سرگشته کرد چرخم چون چرخ بادریسه
فریاد از این فسونگر، زن فعل سبزچادر.
خاقانی.
زالی است گرگ دل که ترا دنبه می نهد
زین دامگاه گرگ فسونگر گذشتنی است.
خاقانی.
فسونگر در حدیث چاره جویی
فسونی به ندید از راستگویی.
نظامی.
فسانه بود خسرو در نکویی
فسونگر بود وقت نغزگویی.
نظامی.
فسونگر کرده بر خود چشم خود را
زبان بسته به افسون چشم بد را.
نظامی.
، آنکه افسون کردن و رام کردن مار داند. مارافسای:
مارفسای ارچه فسونگر بود
رنجه شود روزی از مارخویش.
ناصرخسرو.
فسونگر مار را نگرفته در مشت
گمان بردی که مارافسای را کشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
عمل افسونگر سحر جادو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افسونگر
تصویر افسونگر
جادوگر، ساحر، مارگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فسونگر
تصویر فسونگر
آنکه جادو و نیرنگ کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افسونگره
تصویر افسونگره
ساحر
فرهنگ واژه فارسی سره
جادو، ساحری، سحر، فسون، طنازی، عشوه گری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
سحرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از افسونگر
تصویر افسونگر
Bewitching
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فسادگری
تصویر فسادگری
Corruptness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
Bewitchment, Enchantment, Enthrallment, Entrancement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
ensorcellement, enchantement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
betovering
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
incantesimo, incantamento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
колдовство , волшебство , очарование
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
Verzauberung, Zauberei
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
чаклунство , чарівність , зачарування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
czary, czarowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
魅惑 , 魅力 , 吸引
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
feitiçaria, encantamento, fascinação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
جادوگری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
hechizo, encantamiento, fascinación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
การสะกดจิต , เวทมนตร์ , เสน่ห์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
মোহজাল , মন্ত্রমুগ্ধতা , মায়াবী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
uchawi, encanto
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
büyüleme, büyü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
마법 , 매력
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
魅惑 , 魅力
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
כישוף , קסם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
sihir, pesona
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از افسونگری
تصویر افسونگری
जादू , मोहित
دیکشنری فارسی به هندی