- فروغمند
دارای فروغ، دارای روشنی و تابش
معنی فروغمند - جستجوی لغت در جدول جو
- فروغمند(فُ مَ)
منور. نورانی. (یادداشت بخط مؤلف)
- فروغمند
دارای فروغ نورانی
- فروغمند((~. مَ))
دارای فروغ، نورانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(فُ مَ)
لغت نامه دهخدا
درخشانی. نورانی بودن:
پیشانیش از فروغمندی
صبح دو جهان بسربلندی.
شیخ ابوالفیض فیضی (از آنندراج)
پیشانیش از فروغمندی
صبح دو جهان بسربلندی.
شیخ ابوالفیض فیضی (از آنندراج)
دارای فروغ بودن نورانیت: پیشانیش از فروغمندی صبح دو جهان بسر بلندی
پایین آمدن بزیر آمدن نزول کردن، فرو رفتن غروب کردن، بزیر آب رفتن غوطه ور شدن، به منزل کسی نزول کردن وارد شدن بر کسی، میل کردن، یا فرو آمدن خانه (دیوار بنا) فرو افتادن و ریختن خانه (دیوار و بنا)
دارای فر خداوند فره شکوهمند: بسی خواندند آن زمان آفرین بدان فره مند آفتاب زمین (گشتاسب)
