جدول جو
جدول جو

معنی فرودگاه - جستجوی لغت در جدول جو

فرودگاه
جای فرود آمدن، محل پایین آمدن، میدان وسیع دارای باند آشیانه و دستگاه های دیگر برای فرود آمدن یا پرواز کردن هواپیما
تصویری از فرودگاه
تصویر فرودگاه
فرهنگ فارسی عمید
فرودگاه
(فُ)
منزل. (یادداشت بخط مؤلف). محل فرودآمدن. (آنندراج) ، لشکرگاه و معسکر. (ناظم الاطباء) ، نشیمنگاه هواپیما. مهبط. (یادداشت بخط مؤلف). جایی که هواپیماها در آن فرودآیند و مسافران خود را سوار یا پیاده کنند. مطار. رجوع به فرودآمدنگاه شود
لغت نامه دهخدا
فرودگاه
منزل، محل فرود آمدن نشیمنگاه هواپیما، مهبط
تصویری از فرودگاه
تصویر فرودگاه
فرهنگ لغت هوشیار
فرودگاه
((فُ))
محل فرود آمدن، محوطه مخصوص نشستن هواپیما
تصویری از فرودگاه
تصویر فرودگاه
فرهنگ فارسی معین
فرودگاه
منزل
تصویری از فرودگاه
تصویر فرودگاه
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
محل تشکیل اردو، محل نگه داری آوارگان و اسرای جنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آوردگاه
تصویر آوردگاه
رزمگاه، میدان جنگ، جای نبرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروشگاه
تصویر فروشگاه
جای فروش، محل فروش اجناس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوردگان
تصویر فوردگان
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند
فروردجان، پوردگان، فوردیان، پروردگان، فروردیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروردگان
تصویر فروردگان
جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند
فروردجان، پوردگان، فوردگان، فوردیان، پروردگان، فروردیان، برای مثال نه نوری ببیند و نه مهرگان / نه جشن و نه رامش نه فروردگان (زراتشت بهرام - مجمع الفرس - فروردگان)
فرهنگ فارسی عمید
(فُ)
جای فروش. جای فروختن متاع و کالا. دکان. (یادداشت بخط مؤلف). در تداول مردم، بیشتر به دکانهای بزرگ که متاع متنوع دارند اطلاق شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
قریه ای است میانۀ دو رود خانه دالکی و خشت افتا، ده فرسخی جنوبی زیراه. (فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان زیراه بخش برازجان شهرستان بوشهر. واقع در 12هزارگزی شمال باختری برازجان بین رود خانه شاپور ودالکی، با 1269 تن سکنه. آب آن از رود خانه دالکی وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فوردگان
تصویر فوردگان
پنج روز آخر سال خمسه مسترقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریبگاه
تصویر فریبگاه
جایی که در آنجا طلسم بسته باشند، طلسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروشدنگاه
تصویر فروشدنگاه
مغرب باختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروردگان
تصویر فروردگان
پنج روز آخر سال خمسه مسترقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غروبگاه
تصویر غروبگاه
اوراک گاه شبانگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
بونک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرادگاه
تصویر زرادگاه
جایی که زره سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آوردگاه
تصویر آوردگاه
جنگ گاه، رزم گاه، معرکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروشگاه
تصویر فروشگاه
جای فروختن متاع و کالا، دکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آوردگاه
تصویر آوردگاه
میدان جنگ، عرصه کارزار، آوردگه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروشدنگاه
تصویر فروشدنگاه
((فُ شُ دَ))
باختر، محل غروب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروردگان
تصویر فروردگان
((فَ وَ رْ دْ))
فروردیان، جشنی بوده که ایرانیان به مدت ده شب و روز یعنی پنج روز آخر سال، پنج روز پنجه دزدیده یا خمسه مستسرقه به یاد فروهر در گذشتگان برپا می کردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریبگاه
تصویر فریبگاه
جایی که در آن جا طلسم بسته باشند، طلسم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروشگاه
تصویر فروشگاه
((فُ))
محل فروش اجناس، جای فروش، مغازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
محل اردو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمودگاه
تصویر نمودگاه
مظهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برونگاه
تصویر برونگاه
محل صدور، مخرج
فرهنگ واژه فارسی سره
دکان، سوپر، سوپرمارکت، مغازه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
Encampment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
лагерь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
Lager
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
табір
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
oboz
دیکشنری فارسی به لهستانی