جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نمودگاه

نمودگار

نمودگار
نمونه. نشان. (فرهنگ فارسی معین) : تن آدمی با مختصری ِ وی مثالی است از همه عالم که از هرچه در عالم آفریده است اندر آدمی نمودگار آن در است. استخوان چون کوه... (کیمیای سعادت). و اینجا برسبیل مثال هر یکی بگوئیم تا آن نمودگاری باشد. (کیمیای سعادت). و این هر سه خاصیت نمودگاری هر کسی را بداد، خواب نمودگار یک خاصیت است و فِراست نمودگار دیگری. (کیمیای سعادت)
لغت نامه دهخدا

فرودگاه

فرودگاه
جای فرود آمدن، محل پایین آمدن، میدان وسیع دارای باند آشیانه و دستگاه های دیگر برای فرود آمدن یا پرواز کردن هواپیما
فرودگاه
فرهنگ فارسی عمید