معنی برونگاه
برونگاه
محل صدور، مخرج
تصویر برونگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با برونگاه
برونداد
برونداد
محصول
فرهنگ واژه فارسی سره
بستنگاه
بستنگاه
محل بستن، آنجا که کشتی لنگر میاندازد لنگر گاه
فرهنگ لغت هوشیار
بریدنگاه
بریدنگاه
محل تقاطع دو خط
فرهنگ لغت هوشیار
بکر نگاه
بکر نگاه
معشوقی که هنوز دلربایی نیاموخته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
فرودگاه
فرودگاه
منزل
فرهنگ واژه فارسی سره
باربنگاه
باربنگاه
جائی که در آن بار میریزند
فرهنگ لغت هوشیار
دورنگاه
دورنگاه
دوربین
فرهنگ لغت هوشیار
خورنگاه
خورنگاه
کاخ با شکوه کوشک با جلال
فرهنگ لغت هوشیار
سرینگاه
سرینگاه
جای نشست نشستنگاه محل جلوس، تخت سریر
فرهنگ لغت هوشیار