جدول جو
جدول جو

معنی فروار - جستجوی لغت در جدول جو

فروار
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار، پربار، پرواره، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه، برای مثال آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال / خزپوش و به کاشانه شو از صفه و فروار (فرخی - ۱۱۳)
تصویری از فروار
تصویر فروار
فرهنگ فارسی عمید
فروار
محوط برج و بارو دار
تصویری از فروار
تصویر فروار
فرهنگ لغت هوشیار
فروار
((فَ))
پروار. فروال، بالاخانه، خانه تابستانی
تصویری از فروار
تصویر فروار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرواره
تصویر فرواره
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پربار، پرواره، فروار، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروارد
تصویر فروارد
مهاجم، آنکه ناگاه حمله کند یا ناگهان به کسی یا جایی درآید، هجوم کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دروار
تصویر دروار
(دخترانه)
در (عربی) + وار (فارسی) مانند در، هچون در
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اروار
تصویر اروار
آرواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروار
تصویر بروار
پروار پرواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروار
تصویر بروار
(پسرانه)
آن قسمت از دامنه کوه که زیباترین قسمت آن می باشد، نام منطقه ای در کردستان نزدیک عمادیه (نگارشکردی: بهروار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریار
تصویر فریار
(دخترانه)
دارنده شکوه و جلال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروهر
تصویر فروهر
(پسرانه)
جوهر، در دین زرتشت نام صورت غیرمادی مخلوقاتی که برای محافظت از آسمان فرود می آیند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرواک
تصویر فرواک
(پسرانه)
پیشگفتار، پیش سخن، نام پسر سیامک پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرغار
تصویر فرغار
(پسرانه)
شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروهر
تصویر فروهر
روح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرسار
تصویر فرسار
قانون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زروار
تصویر زروار
مانند زر زردرنگ طلایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خروار
تصویر خروار
300 کیلو، صد من، بار خر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروار
تصویر پروار
فربه، سمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خروار
تصویر خروار
واحد سنتی اندازه گیری وزن، برابر با مقدار باری که یک خر می توان حمل کند، واحد اندازه گیری وزن، برابر با ۳۰۰ کیلوگرم، مقدار زیاد، خرمانند مانند خر، شبیه خر، برای مثال نیک نگه کن به تن خویش در / باز شو از سیرت خروار خویش (ناصرخسرو - ۱۷۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروتر
تصویر فروتر
پایین تر، پست تر، برای مثال دعوی مکن که برترم از دیگران به علم / چون کبر کردی، از همه دونان فروتری (سعدی۲ - ۶۷۸)، به سوی پایین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پروار
تصویر پروار
چاق، فربه، برای مثال اسب لاغرمیان به کار آید / روز میدان، نه گاو پرواری (سعدی - ۶۰)، حیوانی که آن را در جای خوب ببندند و خوراک خوب بدهند تا فربه شود
آتشدان، مجمر، عودسوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرغار
تصویر فرغار
مرطوب، تر، خیس، بن مضارع فرغاردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروهر
تصویر فروهر
در آیین زردشتی ذره ای از ذرات نور اهورامزدا که در وجود هر کس به ودیعه نهاده شده و کار او نورافشانی و نشان دادن راه راست به روان است و پس از مردن شخص، راه بالا را می پیماید و به منبع اصلی خود می پیوندد و فقط روان است که از جهت کارهای نیک یا بد که مرتکب شده پاداش می بیند، فرور، فره وش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بروار
تصویر بروار
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، برواره، غرفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراوار
تصویر فراوار
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
فرهنگ فارسی عمید
پارسی تازی گشته فرفار درختی است گلدار و خوشنما درختی است با چوب نسوز که از آن کاسه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
خیسانده نیک تر شده: دل تو سخت و مرا نرم دل آری چه عجب ک نرم باشد چو همه ساله بخون فرغار است. (رضی الدین)، سرشته گردیده آغشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروتر
تصویر فروتر
پائین تر، پست تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرواز
تصویر فرواز
پارسی تازی گشته فرواز فرویز برآویز
فرهنگ لغت هوشیار
مثال موجودات در عالم معنوی، (دین زردشتی) نیرویی است که اهورمزدا برای نگاهداری آفریدگان نیک ایزدی از آسمان فرو فرستاده و نیرویی است که سراسر آفریشن نیک از پرتو آن پایدار است. پیش از آن که اهورمزدا جهان خاکی را بیافریند فروهر هر یک از آفریدگان نیک این گیتی را در جهان مینوی زبرین بیافرید و هر یک را به نوبه خود برای نگهداری آن آفریده جهان خاکی فرو می فرستد و پس از مرگ آن آفریده. فروهر او دیگر باره بسوی آسمان گراید و به همان پاکی ازلی بماند اما هیچگاه کسی را که بوی تعلق داشت فراموش نمی کند و هر سال یکبار به دیدن وی می آید و آن هنگام جشن فروردین است یعنی روزهایی که برای فرود آمدن فروهرهای نیاکان و پاکان اختصاص دارد. در هر آیین زردشت همه ایزدان و فرشتگان و حتی اهورمزدا فروهری دارد
فرهنگ لغت هوشیار
بتکده بتخانه: کرسانک از تبت است و اندر وی بتخانه های بزرگ است و آن را فرخار بزرگ خوانند، هر شهر حسن خیز جایی که مردم آن زیبا باشند، جمع فرخارها: ز روی سوری بباغ هر جا فرخارهاست ز بوی سنبل براغ هر سو تاتارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرجار
تصویر فرجار
پارسی تازی گشته پرگار پرگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مروار
تصویر مروار
یکی از گونه های درخت بید که آنرا سرخ بید گویند
فرهنگ لغت هوشیار
برباره: لنبوئنهم من الجنه غرفا: بخدای که فرود آریم ایشانرا دربهشت درکاخهایی که آن بنلدترین خانه هاباشد واگربه ثاخوانی لنبوینهم بخدای که همیشه بداریم ایشانرا در ورواره های بهشت و ورواره را مخصوص کرد که ازخانه ها آن خوشترباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروار
تصویر پروار
((پَ))
فربه، چاق، جایی که گوسفند یا گاو را نگاهدارند تا فربه شوند
فرهنگ فارسی معین