جدول جو
جدول جو

معنی فرمی - جستجوی لغت در جدول جو

فرمی
(فَ رَ)
حسین بن محمد بن هارون بن یحیی فرمی، مکنی به ابوعلی. از احمد بن داود مکی حدیث شنید و در ذی القعده سال 334 ه. ق. درگذشت. مردی ثقه بود. (اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 208)
لغت نامه دهخدا
فرمی
(فَ رَ)
منسوب به فرما که بلده ای است در نواحی مصر. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
فرمی
نموذجٌ
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به عربی
فرمی
Curly
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فرمی
bouclé
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فرمی
カールした
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فرمی
gekruld
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به هلندی
فرمی
кудрявый
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به روسی
فرمی
lockig
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به آلمانی
فرمی
kręcony
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به لهستانی
فرمی
кучерявий
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فرمی
rizado
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فرمی
riccio
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فرمی
घुंघराला
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به هندی
فرمی
kıvırcık
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فرمی
keriting
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فرمی
곱슬한
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به کره ای
فرمی
מתולתל
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به عبری
فرمی
卷曲的
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به چینی
فرمی
گھنگھریالہ
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به اردو
فرمی
কোঁকড়ানো
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به بنگالی
فرمی
ม้วน
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به تایلندی
فرمی
encaracolado
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فرمی
kavu
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرمد
تصویر فرمد
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی طوس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرمین
تصویر فرمین
(پسرانه)
فرمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریم
تصویر فریم
در زبان سینما و تصویربرداری، فریم (Frame) به بخش دیداری تصویر که توسط دوربین در یک لحظه خاص ضبط شده است، اشاره دارد. هر فیلم یا ویدیو از چندین فریم تشکیل شده است که هرکدام یک صحنه یا یک قسمت از صحنه را نمایش می دهند.
ویژگی های اصلی فریم عبارتند از:
۱. زمان مرحله ای : هر فریم در یک لحظه خاص ضبط شده و در یک زمان مشخص در فیلم یا ویدیو ظاهر می شود.
۲. فاصله کانونی : فاصله کانونی دوربین و زاویه دید که برای گرفتن فریم انتخاب می شود و نقطه تمرکز بر روی آن قرار دارد.
۳. محدوده دید (Field of View) : حجم فضایی که توسط دوربین در فریم ضبط می شود و از آن در تصویر مشخص می شود.
۴. محل قرار گیری شیء ها : جایگاه و موقعیت شیء ها و شخصیت ها در فریم که تأثیر زیادی بر ترکیب و تراکم تصویر دارد.
فریم ها در سینما و تصویربرداری به عنوان واحدهای اساسی برای ساخت و تدوین فیلم استفاده می شوند. ترکیب صحیح فریم ها و تنظیمات مختلف آن ها می تواند تأثیر زیادی بر احساسات و درک بیننده از داستان و شخصیت ها داشته باشد و برای ایجاد جلوه های خاص و نمایش اطلاعات بهتر از داستان و مکان های مختلف استفاده می شود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
(فَ)
به معنی فرمان است و امالۀ آن. (آنندراج) (انجمن آرا) :
هر دلی کز سرکشی ننهاد سر برهیچ خط
زیر زلف او کنون سر بر خط فرمین نهاد.
معزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شرمی
تصویر شرمی
خجلت شرمساری شرمندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرمی
تصویر خرمی
شادمانی، خوشحالی، سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمی
تصویر ارمی
منسوب به ارم زبان منسوب به قوم ارم زبان قدیم سوریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرای
تصویر فرای
ماورای
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
اکناع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فردی
تصویر فردی
یکایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
پندارین
فرهنگ واژه فارسی سره