- فرقاطه
- کشتی جنگی بادبانی
معنی فرقاطه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فیلسوف، حکیم
پر غاز مو خامه از ابزارهای نگارگری قلم موی نقاشان
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پربار، پرواره، فروار، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
پربار، پرواره، فروار، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
غرقاب بنگرید به غرقاب آب عمیق که شخص را عرق کند گودالی که در بعض نقاط دریا یا رود باشد مقابل پایاب
فتال سروده ها مونث فراقی. یا اشعار فراقیه. اشعاری که مشتمل بر فراق و دوری از معشوق باشد
پارسی تازی گشته فرچه
حکیم و دانشمند و عاقل، فیلسوف
پارسی تازی گشته از فرفره و از فرفار باد نما، یک درخت فرفار
شعبه ایست از نهاوند نهاوندک
مونث فرحان و سماروغ سپید
پیاپی گوی: زن، کورت کوزه گردن باریک راگویند، شش گونه که شترمست برآرد
کرمینه
دانشمند، حکیم، جمع فرزانگان
شریف، پاک نژاد
حکیم، عالم، دانشمند، عاقل، دانا، خردمند، خردپیشه، باخرد، صاحب خرد، خردور، اریب، پیردل، نیکورای، متفکّر، فروهیده، حصیف، داناسر، فرزان، بخرد، متدبّر، راد، خردومند، لبیب
حکیم، عالم، دانشمند، عاقل، دانا، خردمند، خردپیشه، باخرد، صاحب خرد، خردور، اریب، پیردل، نیکورای، متفکّر، فروهیده، حصیف، داناسر، فرزان، بخرد، متدبّر، راد، خردومند، لبیب
سخت دلی سنگدلی، نوید یافتن، شکیب یافتن
گولی
زن رقص کننده
بازرگانی
در فارسی: همچشمی همالش در تازی: نگهبانی پاسداری
کلیزک (زنبور کوچک)
خراشش
افتاده چفت شب بند در
راست شدن موی بر اندام از لرزه و ترس
چیزی بی ارزش که بر زمین افتاده باشد
پروانه، شاه پرک، حشره با بالهای رنگین
مؤنث واژۀ رقاص، آنکه شغلش رقصیدن است، پاندول ساعت
بیست و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۷۷ آیه، قرآن
باسلق، نوعی شیرینی که با نشاسته، شکر و مغز گردو به شکل لوله درست کرده و به نخ می کشند، باسدق