معنی فراخه - فرهنگ فارسی عمید
معنی فراخه
فراخه
راست شدن موی بر اندام از لرزه و ترس
تصویر فراخه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فراخه
فراخه
فراخه
موی بر اندام راست شدن. فراخیدن. (یادداشت بخط مؤلف). قشعریره. (منتهی الارب). رجوع به فراخیدن شود
لغت نامه دهخدا
فراته
فراته
باسلُق، نوعی شیرینی که با نشاسته، شکر و مغز گردو به شکل لوله درست کرده و به نخ می کشند، باسدُق
فرهنگ فارسی عمید
فراته
فراته
آب انگوری که نشاسته و آرد گندم ریزند و آنقدر بجوشانند که بقوام آید و سخت شود و آن را برشته ای که مغز بادام یا مغز جوز کشیده باشد مانند شمع بریزند باسدق باسلق
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.