- فرستاندن
- فرستادن گسیل داشتن
معنی فرستاندن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز ستاندن باز گرفتن
فرستادن گسیل داشتن
روانه کردن، راهی کردن، گسیل داشتن
خواندن
گفتن مثلاً صلوات فرستادن،
امکان حضور یا اشتغال کسی را در جایی فراهم کردن مثلاً به دانشگاه فرستاد،
با وسایل مخابراتی مطلبی را منتقل کردن
در جهتی پرتاب کردن مثلاً موشک را به هوا فرستاد
خواندن
گفتن مثلاً صلوات فرستادن،
امکان حضور یا اشتغال کسی را در جایی فراهم کردن مثلاً به دانشگاه فرستاد،
با وسایل مخابراتی مطلبی را منتقل کردن
در جهتی پرتاب کردن مثلاً موشک را به هوا فرستاد
ارسال، گسیل کردن
enviar
отправлять
senden
wysyłać
відправляти
envoyer
inviare
verzenden
भेजना
mengirim
לשלוח
göndermek
kutuma
পাঠানো
بھیجنا
متوقق کردن
عاجز شدن
رویانیدن، رویاندن
خواهدایستاند بایستان ایستاننده ایستانده)
روشن کردن، درخشان ساختن