جدول جو
جدول جو

معنی فرزانگی - جستجوی لغت در جدول جو

فرزانگی
حکمت
تصویری از فرزانگی
تصویر فرزانگی
فرهنگ واژه فارسی سره
فرزانگی
خردمندی، عاقلی، بخردی
تصویری از فرزانگی
تصویر فرزانگی
فرهنگ لغت هوشیار
فرزانگی
((فَ رْ نِ))
دانایی، حکمت
تصویری از فرزانگی
تصویر فرزانگی
فرهنگ فارسی معین
فرزانگی
دانایی، خردمندی
تصویری از فرزانگی
تصویر فرزانگی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بی عقلی بی خردی مقابل فرزانگی، بی هوشی مستی: چو ساقی در شراب آمد به نوشانوش در مجلس به نافرزانگی گفتند کاول مرد فرزانه. (سعدی لغ) مقابل فرزانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافرزانگی
تصویر نافرزانگی
بی خردی، بی عقلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرزانگان
تصویر فرزانگان
حکما
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرچانگی
تصویر پرچانگی
حالت و چگونگی پرچانه پرگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
مرد بودن، کنایه از جوانمردی، کنایه از شجاعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
دلیری، بهادری، تهور، دلاوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
((مَ نِ))
مرد بودن، رجولیت، دلیری، شجاعت، دارای خصوصیات خوب انسانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرچانگی
تصویر پرچانگی
پرگویی، بسیار گویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
Masculinity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
мужественность
دیکشنری فارسی به روسی
पुरुषत्व
دیکشنری فارسی به هندی
ความเป็นชาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
পুরুষত্ব
دیکشنری فارسی به بنگالی
ارزنده، درخور یق سزاوار مستحق، درویش بی نوا نادر، صالح (مقابل طالح) سزا (مقابل ناسزا) اهل، پیشکش، کم بهایی کم قیمتی مقابل گرانی، آسانی سهولت، فراخی فراوانی. یا سال ارزانی. سالی که زندگی فراخ و خواربار و کا کم بها و فراوانست، دستوری اجازه اذن رخصت
فرهنگ لغت هوشیار