جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نافرزانگی

نافرزانگی

نافرزانگی
بی عقلی بی خردی مقابل فرزانگی، بی هوشی مستی: چو ساقی در شراب آمد به نوشانوش در مجلس به نافرزانگی گفتند کاول مرد فرزانه. (سعدی لغ) مقابل فرزانگی
فرهنگ لغت هوشیار

نافرزانگی

نافرزانگی
نابخردی. بی عقلی. نادانی. مقابل فرزانگی. حالت و صفت نافرزانه، بیهوشی. ناهوشیاری. مستی:
چو ساقی در شراب آمد به نوشانوش در مجلس
به نافرزانگی گفتند کاول مرد فرزانه.
سعدی
لغت نامه دهخدا

نافرمانی

نافرمانی
سرکشی عصیان طغیان مخالفت: از حد و غایت نافرمانی درمگذر که پدیدارست اندازه نافرمانی. (منوچهری لغ)، معصیت گناه: گرچه نافرمانی از حد رفت و تقصیر از حساب هر چه هستم همچنان هستم بعفو امیدوار. (سعدی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار