معنی پرچانگی
پرچانگی
پرگویی، بسیار گویی
تصویر پرچانگی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پرچانگی
پرچانگی
پرچانگی
حالت و چگونگی پرچانه پرگویی
فرهنگ لغت هوشیار
پرچانگی
پرچانگی
پرگوئی. حالت و چگونگی پرچانه.
- پرچانگی کردن، بسیار گفتن. زنخ زدن
لغت نامه دهخدا
پرچانگی
پرچانگی
پرحرفی، پرگویی، روده درازی، وراجی
متضاد: کم حرفی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پر رنگی
پر رنگی
حالت و چگونگی پر رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
پرمایگی
پرمایگی
غلظت، غنا
فرهنگ واژه فارسی سره
فرزانگی
فرزانگی
حکمت
فرهنگ واژه فارسی سره
پروانچی
پروانچی
پارسی ترکی گنجور (خرزانه دار) خزانه دار
فرهنگ لغت هوشیار
پرمایگی
پرمایگی
حالت و چگونگی پرمایه
فرهنگ لغت هوشیار
پنهانگی
پنهانگی
پنهان بودن
فرهنگ لغت هوشیار