جدول جو
جدول جو

معنی فرزامیثن - جستجوی لغت در جدول جو

فرزامیثن
(فَ)
محله ای است از حایط سمرقند. (سمعانی). محله ای به سمرقند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرامین
تصویر فرامین
فرمان ها، امرها، دستورها، رل ها، جمع واژۀ فرمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرجامیدن
تصویر فرجامیدن
به پایان رسانیدن، پایان دادن
فرهنگ فارسی عمید
(فَ ثَ)
منسوب است به فرزامیثن که محله ای است از حایط سمرقند. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فَ ثَ)
عیسی بن عبدک بن حمادبن عبدالله ، یا عبده بن عبدالله عبدی، معروف به جلاب. گویند از مردم چاچ و ساکن سمرقند بود. ابونصر محمد بن عبدالرحمان شافعی از او روایت کند. وفات وی بعد از سال 310ه. ق. است. (اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 204)
لغت نامه دهخدا
(مَ کَ دَ)
اختتام. به خاتمه رسیدن. به پایان رسیدن. (یادداشت مؤلف) ، پایان دادن. به پایان رسانیدن. فرجامانیدن. (یادداشت مؤلف) :
لیکن فلکت همی بفرجامد
فرجام نگر که فتنه بر جامی.
ناصرخسرو.
رجوع به فرجامانیدن شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
آخرین. مقابل نخستین و اولین. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
رامیثن. صورتی از رامیثن و رامیتن و... که نام قصبۀ قدیم بخارا بوده است. رجوع به احوال و اشعار رودکی ص 74 و 101 و رامیتن و رامیثن شود
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
رامیتن. نام قریه ای است در بخارا. (از انساب سمعانی). و رجوع به رامیتن و احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 74 و 101 شود
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
قریه ای است در بخارا. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
جمع واژۀ فرمان. این تصرف فارسی زبانان عربی دان است که جمع لفظ فارسی به طور عربی آورده اند. (آنندراج). جمع واژۀ فرمان فارسی است. (از اقرب الموارد). رجوع به فرمان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
جمع فرمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
((فَ))
جمع فرمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرجامیدن
تصویر فرجامیدن
منتهی شدن، منجر شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرجامین
تصویر فرجامین
اخیر، نهایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
فرمان ها
فرهنگ واژه فارسی سره