اختتام. به خاتمه رسیدن. به پایان رسیدن. (یادداشت مؤلف) ، پایان دادن. به پایان رسانیدن. فرجامانیدن. (یادداشت مؤلف) : لیکن فلکت همی بفرجامد فرجام نگر که فتنه بر جامی. ناصرخسرو. رجوع به فرجامانیدن شود
جَمعِ واژۀ فرمان. این تصرف فارسی زبانان عربی دان است که جمع لفظ فارسی به طور عربی آورده اند. (آنندراج). جَمعِ واژۀ فَرَمان فارسی است. (از اقرب الموارد). رجوع به فرمان شود