- فراپیش
- پیش، جلو
معنی فراپیش - جستجوی لغت در جدول جو
- فراپیش
- پیش، جلو،
برای مثال اگر صد وجه نیک آید فراپیش / چو وجهی بد بود زآن بد بیندیش (نظامی۲ - ۲۴۹) ، هر جا که قدم نهی فراپیش / بازآمدن قدم بیندیش(نظامی۳ - ۵۳۳)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از هوش رفته
پیش جلو: پس چه حکمت عبادت را فرا پیش استعانت داشت
بیهوش، ازهوش رفته
به پیش، پیشواز
فاپیش رفتن: پیش رفتن،برای مثال شه به جای حاجبزان فاپیش رفت / پیش آن مهمان غیب خویش رفت (مولوی - ۳۷)
فاپیش رفتن: پیش رفتن،
فرمان ها
سابق، پیش از این
جمع درویش
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، از بزرگان و مشاوران دربار قباد پادشاه ساسانی، نام یکی از پادشاهان ساسانی
نامرتب
متداول، جامع
استدلال
حکم، قول، امر
استهلاک
پس و پیش جوانب اطراف
امر، حکم، دستور، کنایه از سخن شخص بزرگ
آنچه از خاطر شخص محو شده، از یاد رفته، دچار فراموشی
فراموش شدن: از یاد رفتن
فراموش کردن: از یاد بردن
فراموش شدن: از یاد رفتن
فراموش کردن: از یاد بردن
فرمان ها، امرها، دستورها، رل ها، جمع واژۀ فرمان
فردوس ها، باغ ها، بستان ها، بهشت ها، جمع واژۀ فردوس
جمع فروبج، جوجگان خانگی چوزگان
از ساخته های فارسی گویان نپایی نپایایی گریزانی
جمع فردوس، از رشته اوستایی پردیسگان بهشت ها باغ های بهشتی باغ بوستان، جمع فرادیس، بهشت
فرمودن
فتال سروده ها مونث فراقی. یا اشعار فراقیه. اشعاری که مشتمل بر فراق و دوری از معشوق باشد
تیره گیاهی پروانه واران
فرانسوی شکستنی، ترد، لرزان
جمع فرزین، از ریشه پارسی فرزین ها
فرسودن
جمع فرمان