ده کوچکی است از دهستان خبر از بخش بافت شهرستان سیرجان که در 75هزارگزی جنوب بافت، سر راه مالرو خبر به چاه چغوک واقع و دارای 25 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان خبر از بخش بافت شهرستان سیرجان که در 75هزارگزی جنوب بافت، سر راه مالرو خبر به چاه چغوک واقع و دارای 25 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ناتوانی در یادآوری اموری که قبلاً بر شخص گذشته، نسیان، از بین رفتن ناقص یا کامل حافظه که بیشتر در اثر ضربه های مغزی، هیستری و بعد از الکتروشوک دیده می شود
ناتوانی در یادآوری اموری که قبلاً بر شخص گذشته، نسیان، از بین رفتن ناقص یا کامل حافظه که بیشتر در اثر ضربه های مغزی، هیستری و بعد از الکتروشوک دیده می شود
ازیادرفتگی. حالت فراموشکار. مقابل یاد و ذکر. نسیان. (یادداشت به خط مؤلف) : آخر گفتار تو خاموشی است حاصل کار تو فراموشی است. نظامی. چون فراموشی خلق و یادشان با وی است او میرسد فریادشان. مولوی. و رجوع به فرامشی و فراموش شود
ازیادرفتگی. حالت فراموشکار. مقابل یاد و ذکر. نسیان. (یادداشت به خط مؤلف) : آخر گفتار تو خاموشی است حاصل کار تو فراموشی است. نظامی. چون فراموشی خلق و یادشان با وی است او میرسد فریادشان. مولوی. و رجوع به فرامشی و فراموش شود
نام پسر رستم بن زال است. (برهان). از: فر (پیشاوند به معنی پیش) + آمرز، لغهً به معنی آمرزندۀ دشمن (یوستی، نام نامه ص 90 ستون 2). (از حاشیۀ برهان چ معین). ضبط صحیح این واژه باید به ضم میم باشد، و دو بار در اسکندرنامه با این ضبط در قافیه به کار رفته است: چنین گفت رستم فرامرز را که مشکن دل و بشکن البرز را. نظامی. صاحب انجمن آرای ناصری نویسد: ’آن در اصل فرمرز بوده یعنی شکوه زمین چنانکه کیومرث یعنی بزرگ زمین و تهم مرز که طهمورث معرب آن است یعنی شجاع زمین است’.
نام پسر رستم بن زال است. (برهان). از: فر (پیشاوند به معنی پیش) + آمرز، لغهً به معنی آمرزندۀ دشمن (یوستی، نام نامه ص 90 ستون 2). (از حاشیۀ برهان چ معین). ضبط صحیح این واژه باید به ضم میم باشد، و دو بار در اسکندرنامه با این ضبط در قافیه به کار رفته است: چنین گفت رستم فرامرز را که مشکن دل و بشکن البرز را. نظامی. صاحب انجمن آرای ناصری نویسد: ’آن در اصل فرمرز بوده یعنی شکوه زمین چنانکه کیومرث یعنی بزرگ زمین و تهم مرز که طهمورث معرب آن است یعنی شجاع زمین است’.