جدول جو
جدول جو

معنی فرازنو - جستجوی لغت در جدول جو

فرازنو
(فِ زِ نو / نَ / نُو)
پروانۀ چراغ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرازنده
تصویر فرازنده
(دخترانه)
بالابرنده و افرازنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرزانه
تصویر فرزانه
(دخترانه)
دانشمند، عاقل و عالم، خردمند، دانا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرازان
تصویر فرازان
(پسرانه)
مرکب از فراز (جای بلند) + ان (پسوند نسبت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرارنگ
تصویر فرارنگ
(دخترانه)
فرانک، پروانه، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرارون
تصویر فرارون
خوب، عالی، بلند، والا، راست، مستقیم، پاک دامن، پرهیزکار، نیکوکار، درست کردار، راستگو،
اوج و حضیض، فیرون، کواکب سعد و نحس، برای مثال حسودت در ید بهرام فیرون / نظر زی تو ز برجیس فرارون (دقیقی - ۱۰۴)، ستاره شمر چون فرارون بیافت / دوید و به سوی فریدون شتافت (فردوسی - لغت نامه - فرارون)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرازنده
تصویر فرازنده
بلند کننده، بالابرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراوند
تصویر فراوند
چوب بزرگی که برای جلوگیری از بازشدن در، پشت آن قرار می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراخنا
تصویر فراخنا
محل فراخ و گشاده، محل وسیع، گشادگی، فراخی، وسعت، برای مثال سودی نکند فراخنای بر و دوش / گر آدمی ای عقل و هنرپرور و هوش (سعدی۲ - ۷۲۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراعنه
تصویر فراعنه
فرعونها، پادشاهان مصر، جمع واژۀ فرعون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درازنا
تصویر درازنا
زمان چیزی، مدت چیزی، برای مثال درازنای شب از چشم دردمندان پرس / که هرچه پیش تو سهل است سهل پنداری (سعدی۲ - ۵۷۶)، درازا، درازی، طول
فرهنگ فارسی عمید
(دِ نَ)
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز، واقع در 48هزارگزی شمال شرقی ایذه، با 205 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(فَ زِ نَ)
جمع واژۀ فرزین و فرزان. در تداول متأخر اعراب به کار میرود. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فراغنه
تصویر فراغنه
جمع فرغانی، فرغانیان جمع فرغانی فرغانیان مردم فرغانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراشتو
تصویر فراشتو
پرستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرامون
تصویر فرامون
پیرامون، گرداگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراوند
تصویر فراوند
چوب گنده ای که در پس کوچه نهند تا در گشوده نگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراهنه
تصویر فراهنه
فراهت در فارسی زیرکی، استادگی، نیک رفتاری، شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرزانه
تصویر فرزانه
حکیم و دانشمند و عاقل، فیلسوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرازنده
تصویر فرازنده
افرازنده بلند کننده، گشاینده، مسدود کننده بند کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرازین
تصویر فرازین
جمع فرزین، از ریشه پارسی فرزین ها
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه یا آنچه پیش می رود مترقی، راست درست درستکار، خوب نیک، سعد مقابل فیرون: حسودت درید بهرام فیرون نظر زی تو ز برجیس فرارون. (دقیقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراستو
تصویر فراستو
پرستو
فرهنگ لغت هوشیار
عنوان هر یک از پادشاهان مصر، جمع فراعنه، هر شخص ستمکار و تباهکار: کمترین فرعون چیست فیلسوف ماه او در برجی و همی در خسوف. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرزانه
تصویر فرزانه
دانشمند، حکیم، جمع فرزانگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرارون
تصویر فرارون
((فِ یا فَ))
مترقی، پیش رو، خوب، عالی، راست، مستقیم، در اصطلاح نجوم به معنی سعد، اوج، فریرون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرزانش
تصویر فرزانش
حکمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درازنا
تصویر درازنا
طول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرازین
تصویر فرازین
ارشد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرازمند
تصویر فرازمند
بلند مرتبه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرازسنج
تصویر فرازسنج
آلتیمتر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرامون
تصویر فرامون
بعد، فضا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرایزن
تصویر فرایزن
شورای عالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرزانه
تصویر فرزانه
فیلسوف، حکیم
فرهنگ واژه فارسی سره
دهکده ی ییلاقی واقع در بالا جاده ی کردکوی، ناوبلند چوبی.، منطقه ای در اطراف دهستان بابل کنار
فرهنگ گویش مازندرانی