- فرارو
- معرض
معنی فرارو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هجری، در مقابل
ماورا النهر
خوب، عالی، بلند، والا، راست، مستقیم، پاک دامن، پرهیزکار، نیکوکار، درست کردار، راستگو،
اوج و حضیض، فیرون، کواکب سعد و نحس،برای مثال حسودت در ید بهرام فیرون / نظر زی تو ز برجیس فرارون (دقیقی - ۱۰۴) ، ستاره شمر چون فرارون بیافت / دوید و به سوی فریدون شتافت (فردوسی - لغت نامه - فرارون)
اوج و حضیض، فیرون، کواکب سعد و نحس،
پیش رو، برابر، کنایه از سرشناس، معروف
آنکه یا آنچه پیش می رود مترقی، راست درست درستکار، خوب نیک، سعد مقابل فیرون: حسودت درید بهرام فیرون نظر زی تو ز برجیس فرارون. (دقیقی)
فضا، ماورا
گریزان گریزان، در حال گریز
Defector, Escapist
desertor, escapista
дезертир , беглец
Deserteur, Fluchthelfer
dezerter, uciekinier
дезертир , втікач
desertor, escapista
déserteur, échappiste
disertore, fuggitivo
deserteur, ontsnappingspecialist
विद्रोही , भागनेवाला
pembelot, pelarian
هاربٌ
탈영병 , 탈출자
עריק , בורח
叛徒 , 逃避者
脱藩者 , 逃避者
firari, kaçışçı
msaliti, mtoroki
ผู้หลบหนี , ผู้หลบหนี
দেশত্যাগী , পলায়নকারী
فراری
گریز
بسیار گریزنده، گریزان، در علم شیمی ویژگی جسمی که به سرعت بخار شود