جدول جو
جدول جو

معنی فراخویشتن - جستجوی لغت در جدول جو

فراخویشتن
(فَ خویشْ / خیشْ تَ)
فراخویش. رجوع به فراخویش شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراخویش
تصویر فراخویش
به خود، با خود
فرهنگ فارسی عمید
(دَ بَ فَ تَ)
گشاد شدن. فراخ شدن: آن خانه فراخ گشت به برکت قدم رسول. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(فَ خویشْ / خیشْ)
بخود. معمولاً با فعلی همراه آید: نه پدر کار پسر میتوانست ساخت نه خویش فرا خویش میرسید. (جهانگشای جوینی). رجوع به ’فرا’ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فراخواستن
تصویر فراخواستن
کسی را خواستن احضار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ گشتن
تصویر فراخ گشتن
گشاد شدن فراخ شدن
فرهنگ لغت هوشیار