معنی فراخویش - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فراخویش
فراخویش
فراخویش
بخود. معمولاً با فعلی همراه آید: نه پدر کار پسر میتوانست ساخت نه خویش فرا خویش میرسید. (جهانگشای جوینی). رجوع به ’فرا’ شود
لغت نامه دهخدا
فراموشی
فراموشی
ناتوانی در یادآوری اموری که قبلاً بر شخص گذشته، نسیان، از بین رفتن ناقص یا کامل حافظه که بیشتر در اثر ضربه های مغزی، هیستری و بعد از الکتروشوک دیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
فرا پیش
فرا پیش
پیش جلو: پس چه حکمت عبادت را فرا پیش استعانت داشت
فرهنگ لغت هوشیار
فراموشی
فراموشی
از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.