- فراخویش
- به خود، با خود
معنی فراخویش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اخلاق
احضار
آنکه در رفاه و آسایش زندگی می کند، فراخ روزی
ناتوانی در یادآوری اموری که قبلاً بر شخص گذشته، نسیان، از بین رفتن ناقص یا کامل حافظه که بیشتر در اثر ضربه های مغزی، هیستری و بعد از الکتروشوک دیده می شود
پیش جلو: پس چه حکمت عبادت را فرا پیش استعانت داشت
فراخ روزی مرفه الحال
از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
Forgetfulness, Obliviousness
esquecimento
забывчивость , забывчивость
Vergessenheit
zapomnienie
забутість , забуття
dimenticanza, oblio
vergetelheid
भूल , विस्मृति
kelupaan
نسيانٌ
잊어버림 , 망각
שכחה , שכחה
忘记 , 健忘
忘れ , 忘却
unutkanlık
kusahau
ความลืม , ความหลงลืม
ভুল , বিস্মৃতি
بھولنا , بھول
جمع درویش
هجری، در مقابل
مناسبت