جدول جو
جدول جو

معنی فدیه - جستجوی لغت در جدول جو

فدیه
مالی که در قبال آزاد شدن کسی پرداخت می شود، سربها، مالی که برای دفع بلا به فقرا می دهند، در فقه مقدار معینی طعام که فرد بابت روزه هایی که در ماه رمضان خورده به فقرا می دهد، در علم حقوق مالی که زن در طلاق خلع به شوهرش می دهد
تصویری از فدیه
تصویر فدیه
فرهنگ فارسی عمید
فدیه
سر بها کریان برخین یشت آنچه از مال برای رهایی خود یا دیگری دهند بدل یا عوضی است که مکلف بدان از مکروهی که بوی متوجه است رهایی یابد سربها، جمع فدی فدیات
فرهنگ لغت هوشیار
فدیه
((فِ یِ))
آن چه که نثار می شود، مالی یا چیزی را برای رهایی خود یا دیگری دادن، سربها، آن چه اسیران برای رهایی خود دهند، فدیت، فدا
تصویری از فدیه
تصویر فدیه
فرهنگ فارسی معین
فدیه
Redemption
تصویری از فدیه
تصویر فدیه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فدیه
redenção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فدیه
искупление
دیکشنری فارسی به روسی
فدیه
Erlösung
دیکشنری فارسی به آلمانی
فدیه
odkupienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
فدیه
викуплення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فدیه
redención
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فدیه
rédemption
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فدیه
redenzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فدیه
verlossing
دیکشنری فارسی به هلندی
فدیه
मुक्ति
دیکشنری فارسی به هندی
فدیه
penebusan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فدیه
فداءٌ
دیکشنری فارسی به عربی
فدیه
구속
دیکشنری فارسی به کره ای
فدیه
גְּאוּלָה
دیکشنری فارسی به عبری
فدیه
赎回
دیکشنری فارسی به چینی
فدیه
贖回
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فدیه
kefaret
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فدیه
ukombozi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فدیه
การไถ่บาป
دیکشنری فارسی به تایلندی
فدیه
মুক্তি
دیکشنری فارسی به بنگالی
فدیه
فدیہ
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفدیه
تصویر تفدیه
خونبها دادن برای خلاص خود وجه یا مالی دادن فدیه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفدیه
تصویر تفدیه
((تَ یِ))
فدیه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
دین شناس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هدیه
تصویر هدیه
(دخترانه)
هدیه، ارمغان، تحفه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هدیه
تصویر هدیه
پیشکش، ارمغان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جدیه
تصویر جدیه
خون روان، زنگ روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هدیه
تصویر هدیه
تحفه، ارمغان، پیشکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
عالم به احکام شرع، متخصص در علم فقه
فرهنگ فارسی عمید
آنچه از مال برای رهایی خود یا دیگری دهند بدل یا عوضی است که مکلف بدان از مکروهی که بوی متوجه است رهایی یابد سربها، جمع فدی فدیات
فرهنگ لغت هوشیار
بوریایی از برگ خرما و غیره بافند و بر بالای چوبها و پروارهای سقف اطاق ها اندازند و گل و خاک بر بالای آن ریزند
فرهنگ لغت هوشیار