جدول جو
جدول جو

معنی فدیه

فدیه
سر بها کریان برخین یشت آنچه از مال برای رهایی خود یا دیگری دهند بدل یا عوضی است که مکلف بدان از مکروهی که بوی متوجه است رهایی یابد سربها، جمع فدی فدیات
فرهنگ لغت هوشیار