جدول جو
جدول جو

معنی فخن - جستجوی لغت در جدول جو

فخن
درون و میان باغ، برای مثال فخن باغ بین ز ابر و ز نم / گشته چون عارض بتان خرم (دقیقی - ۱۰۳)
تصویری از فخن
تصویر فخن
فرهنگ فارسی عمید
فخن(فَ خَ)
میان و درون باغ. (برهان) :
فخن باغ بین ز ابر و ز نم
گشته چون عارض بتان خرم.
دقیقی
لغت نامه دهخدا
فخن
میان باغ صحن روضه
تصویری از فخن
تصویر فخن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فسن
تصویر فسن
سوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فسان، سان، سان ساو، سنگ ساو، سامیز، مسنّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرن
تصویر فرن
تابۀ مخصوص نان پزی، کنایه از نانوایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فخذ
تصویر فخذ
قبیله، گروهی از مردم دارای نژاد، سنت، دین و فرهنگ مشترک، گروهی از فرزندان یک پدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فطن
تصویر فطن
فطنت ها، درک کردن ها، زیرک و دانا بودن ها، هوشیاری ها، زیرکی ها، دانایی ها، جمع واژۀ فطنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتن
تصویر فتن
فتنه ها، فسادها، شورش ها، عذاب ها، آزمایش ها، گمراهی ها، عاشقها، جمع واژۀ فتنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فخذ
تصویر فخذ
ران، قسمت بالای پای انسان یا حیوان از لگن تا سر زانو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فخر
تصویر فخر
افتخار، سربلندی، مایۀ افتخار و نازش، برای مثال خاک بادا تن سعدی اگرش تو نپسندی / که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم (سعدی۲ - ۵۰۳)، بزرگ منشی
فخر کردن: اظهار سرفرازی و سربلندی کردن، مباهات کردن، نازیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فخم
تصویر فخم
فهمیدن، درک کردن، دریافتن، پی بردن، فهم داشتن، حس کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخن
تصویر سخن
آنچه گفته شود، کلام، قول، نطق، بیان، گفتار
سخن پهلودار: کنایه از حرف گوشه دار و نیش دار، حرف کنایه آمیز که طعن یا دشنامی در آن باشد
سخن راندن: کنایه از سخن گفتن، نطق کردن
سخن گفتن: حرف زدن، گفتگو کردن
سخن سرد: کنایه از سخن بی مزه، ناگوار و ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دخن
تصویر دخن
ارزن، گیاهی از تیرۀ گندمیان با بوتۀ کوچک، ساقه های کوتاه و نازک و دانه های ریز که بیشتر خوراک پرندگان است و گاهی از آرد آن نان می پزند، الم، تنگس
فرهنگ فارسی عمید
(فِ نِ)
گوستاو تئودور. فیلسوف دانشمند آلمانی. در سال 1801 میلادی متولد شد و در 1822 در علوم زیستی از دانشگاه لیپزیک فارغ التحصیل گشت، پس از آن باقی عمر خود را در این شهر گذراند. او به ریاضی و علوم طبیعی علاقه داشت و در 1834 استاد طبیعیات گردید اما در 1843 پس از بیماری شدید و طولانی که نیروی بینایی او را بسیار ضعیف کرد دوباره به مطالعۀ فلسفۀ زیبایی شناسی و روانشناسی فیزیکی روی آورد. و سرانجام در هیجده نوامبر 1887 در لیپزیک درگذشت. فخنر جهان را یک جاندار عالی میداند و حتی گیاهان و ستارگان را جزو جانداران میشمارد و میگوید: خدا، یا روح عالم، وجود مشابه آدمی دارد و قانون های طبیعی جلوه هایی از کمال الهی است. باوجود دقت فیلسوفانه، شهرت فخنر ارتباط به کار دقیقی دارد که در 1860 زیر عنوان ’اصول روانشناسی فیزیکی’ منتشر ساخت. اساس روانشناسی فیزیکی فخنر بر این است که ذهن و تن آدمی جدا آفریده شده اند ولی عملاً وجه مختلف یک واقعیت اند. (ترجمه و اختصار از دایرهالمعارف بریتانیکا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فدن
تصویر فدن
شتر دراز کوهان کوشک استوار، سرخابی از رنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فخه
تصویر فخه
دام کوچک، زن چرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فخر
تصویر فخر
چیره شدن بر کسی در مفاخرت و نبرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فخذ
تصویر فخذ
ران، از لگن خاصره تا سر زانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فخج
تصویر فخج
دور رانی دور بودن ران ها از هم بزرگ منشی
فرهنگ لغت هوشیار
مهتاب، دام شکاری، واگشادن آوند، سر زدن با شمشیر، بانگیدن کوکو، سوراخ بام پخت پهن پخش
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته از آهن تابه نان پزی، تنور تون بریجن تابه سفالین که در وی نان پزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنن
تصویر فنن
شاخه، روش شاخه درخت، جمع افنان، جمع الجمع افانین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنخ
تصویر فنخ
چیره گشتن چیرگی، خوار کردن، شکستن استخوان: بی خون آلودگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فخم
تصویر فخم
بزرگ قدر
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فتنه، خلالوش ها آشوب ها جاور (حالت)، گونه، آزمودن، به شگفت آوردن، به آشوب کشاندن، در آشوب افتادن، به آتش سوختن آزمودن، گداختن سیم و زر در آتش جهت امتحان، گمراه کردن - اختلاف کردم مردم در رای و تدبیر، آزمایش، اختلاف در آرا، گناه ورزی، گناه، عذاب محنت، جنگ ستیزه، آشوب، عبرت شگفتی، فریفته مفتون، دلداده عاشق، معشوقی که موجب فتنه و آشوب گردد، جمع فتن، درختی است از تیره سبزی آساها که یکی از گونه های درخت صمغ عربی است و دارای صمغی بسیار خوشبو می باشد درخت عطر عقاقی عقاقی عطری درخت عنبر، گیاهی است معطر از تیره اسفنجیان که به صورت درختچه است و به عنوان یک گیاه و به عنوان یک گیاه زمینی در باغها کشت می شود چای مکزیکی امبروسیا زربیح شای مکی چای مکه چای اسپانیا حشیشه المریم شای بیت المقدس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخن
تصویر شخن
خراش خلش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخن
تصویر سخن
کلام، گفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخن
تصویر دخن
ارزن
فرهنگ لغت هوشیار
سختیدن سخت شدن، ستبرا، سختی -1 ستبر و سخت گردیدن ثخونت، ستبرنا ستبرا ستبری، قطر ضخامت کلفتی، غلظت، سختی، جمع ثخین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخن
تصویر بخن
دراز بالا بلند بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پخن
تصویر پخن
بانگ آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخن
تصویر اخن
تودماغی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فکن
تصویر فکن
ستیهیدن در دروغ پا فشاری در دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتن
تصویر فتن
شمایل، حالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سخن
تصویر سخن
خطاب، حرف، کلام
فرهنگ واژه فارسی سره