دهراجی. خاندان او به فضایل در خراسان مثل بوده اند. از خیالات اوست: مهترانی که در جهان هستند همه از جام بخل سرمستند پای احسان خویش نگشادند دست امکان ما فروبستند. (از مجمع الفصحاء ج 1 ص 374) سلمانی. نام این شخص در شرح جنگ شاه شیخ ابواسحاق و امیر یاغی باستی چوپانی، در شمار اکابر شیراز و همراهان ابواسحاق آمده است. رجوع به تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 56 شود پیرک. وزیر شاه محمود اینجو بود و به دست غیاث الدین کیخسرو برادر شاه مسعود در سال 738 هجری قمری در فارس به قتل رسید. رجوع به تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 34 شود اخلاطی (یا فخر اخلاطی). یکی از کسانی است که درتأسیس زیج خانی، در زمان هلاکو، با خواجه نصیر طوسی همکاری داشته است. رجوع به تاریخ گزیده ص 581 شود کرمانی، نامش ملک مسعود بن بهمن بود. روزگاری در کرمان سلطنت و حکمرانی داشته. امیری فاضل و صاحب نظم عربی و فارسی بوده است. (مجمع الفصحاء ج 1 ص 41) محمد بن علامه الحلی. نزد پدرش به فخرالدین و در موارد و مراصد دیگر به فخرالمحققین ملقب است. (از روضات الجنات ص 614). رجوع به فخرالمحققین شود حروفی، خواجه فخرالدین. یکی ازکسانی است که در جاویدان کبیر نام ایشان برده شده واز پیروان فرقۀ حروفی است. رجوع به حروفیان شود مراغی. یکی از کسانی است که در ساختن رصدخانه مراغه با خواجه نصیر طوسی همکاری کرده است. رجوع به سبک شناسی ج 3 ص 160 شود قلانسی. ازحکما و فضلای زمان خود بوده، صاحب تألیف و تصنیف است و گاهی شعری هم گفته. (از مجمعالفصحاء ج 1 ص 377)
دهراجی. خاندان او به فضایل در خراسان مثل بوده اند. از خیالات اوست: مهترانی که در جهان هستند همه از جام بخل سرمستند پای احسان خویش نگشادند دست امکان ما فروبستند. (از مجمع الفصحاء ج 1 ص 374) سلمانی. نام این شخص در شرح جنگ شاه شیخ ابواسحاق و امیر یاغی باستی چوپانی، در شمار اکابر شیراز و همراهان ابواسحاق آمده است. رجوع به تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 56 شود پیرک. وزیر شاه محمود اینجو بود و به دست غیاث الدین کیخسرو برادر شاه مسعود در سال 738 هجری قمری در فارس به قتل رسید. رجوع به تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 34 شود اخلاطی (یا فخر اخلاطی). یکی از کسانی است که درتأسیس زیج خانی، در زمان هلاکو، با خواجه نصیر طوسی همکاری داشته است. رجوع به تاریخ گزیده ص 581 شود کرمانی، نامش ملک مسعود بن بهمن بود. روزگاری در کرمان سلطنت و حکمرانی داشته. امیری فاضل و صاحب نظم عربی و فارسی بوده است. (مجمع الفصحاء ج 1 ص 41) محمد بن علامه الحلی. نزد پدرش به فخرالدین و در موارد و مراصد دیگر به فخرالمحققین ملقب است. (از روضات الجنات ص 614). رجوع به فخرالمحققین شود حروفی، خواجه فخرالدین. یکی ازکسانی است که در جاویدان کبیر نام ایشان برده شده واز پیروان فرقۀ حروفی است. رجوع به حروفیان شود مراغی. یکی از کسانی است که در ساختن رصدخانه مراغه با خواجه نصیر طوسی همکاری کرده است. رجوع به سبک شناسی ج 3 ص 160 شود قلانسی. ازحکما و فضلای زمان خود بوده، صاحب تألیف و تصنیف است و گاهی شعری هم گفته. (از مجمعالفصحاء ج 1 ص 377)
ابوالعباس احمد شیرازی. کتابی درباره موطن خود بنام شیرازنامه به سال 744 هجری قمری تألیف کرده و در شرح احوال رجال به مشایخ بیش از شعرا توجه کرده است. (از سعدی تا جامی برون ترجمه حکمت ص 386)
ابوالعباس احمد شیرازی. کتابی درباره موطن خود بنام شیرازنامه به سال 744 هجری قمری تألیف کرده و در شرح احوال رجال به مشایخ بیش از شعرا توجه کرده است. (از سعدی تا جامی برون ترجمه حکمت ص 386)
کاملی، ملقب به فخرالدین (متوفی به سال 775 هجری قمری / 1373 میلادی). از امیران دولتهای مجاهدیه و فاضلیه در یمن بود و بهمراه مجاهد به دیار مصر گام نهاد. خزرجی گوید: وی بزرگ امیران بود و در آن زمان کسی با او برابر نبود وهیچ کس به پای او نمیرسید. در برابر حادثه مردی دلیرو پایدار بود. نیکوکار و دادگستر و رعیت پرور بود. مردم او را دوست می داشتند و در یمن در غوغایی به قتل رسید. (از اعلام زرکلی ص 341 از العقود اللؤلؤیه)
کاملی، ملقب به فخرالدین (متوفی به سال 775 هجری قمری / 1373 میلادی). از امیران دولتهای مجاهدیه و فاضلیه در یمن بود و بهمراه مجاهد به دیار مصر گام نهاد. خزرجی گوید: وی بزرگ امیران بود و در آن زمان کسی با او برابر نبود وهیچ کس به پای او نمیرسید. در برابر حادثه مردی دلیرو پایدار بود. نیکوکار و دادگستر و رعیت پرور بود. مردم او را دوست می داشتند و در یمن در غوغایی به قتل رسید. (از اعلام زرکلی ص 341 از العقود اللؤلؤیه)
فتح الله. از شعرای قرن هشتم هجری و برادر حمدالله مستوفی است. حمدالله مستوفی گوید: فخرالدین فتح الله برادرم غزلیات نیکو دارد، و در مجابات اوحدی گفته: صد گره باز بر آن زلف معنبر زده بود عالمی را چو سر زلف به هم برزده بود در چمن گشت چمان ساغری از باده به دست متمائل شده گویی دو سه ساغر زده بود لونی از غالیه بر برگ سمن ساخته بود نقطه بر روی از آن خال معنبر زده بود عرصۀ باغ ز انواع ریاحین خود را ازبرای قدمش بر زر و زیور زده بود غمزه اش قصد دل خلق خدا کرده و فتح بهر او بر دل خود ناوک خنجر زده بود. (از تاریخ گزیده صص 828 -829)
فتح الله. از شعرای قرن هشتم هجری و برادر حمدالله مستوفی است. حمدالله مستوفی گوید: فخرالدین فتح الله برادرم غزلیات نیکو دارد، و در مجابات اوحدی گفته: صد گره باز بر آن زلف معنبر زده بود عالمی را چو سر زلف به هم برزده بود در چمن گشت چمان ساغری از باده به دست متمائل شده گویی دو سه ساغر زده بود لونی از غالیه بر برگ سمن ساخته بود نقطه بر روی از آن خال معنبر زده بود عرصۀ باغ ز انواع ریاحین خود را ازبرای قدمش بر زر و زیور زده بود غمزه اش قصد دل خلق خدا کرده و فتح بهر او بر دل خود ناوک خنجر زده بود. (از تاریخ گزیده صص 828 -829)
طریحی، فخرالدین بن محمد بن علی بن احمد بن طریح نجفی، معروف به شیخ طریحی. صاحب تفسیر مجمعالبحرین. مردی فاضل، پرهیزگار، فقیه و شاعر بود و علاوه بر اثر معروفی که ذکر آن رفت کتب دیگری در فقه و مجموعه ای از خطابه ها و رسائل دارد. او را در شمار معاصران ذکر کرده اند. (از روضات الجنات چ سنگی ص 510). گذشته از مجمعالبحرین و مطلعالنیرین کتب زیرین نیز از اوست: 1- المنتخب فی جمع المراثی و الخطب. 2- تمییز المتشابه من الرجال. 3- غریب الحدیث. 4- جامع المقال فیما یتعلق باحوال الحدیث و الرجال. 5- کشف غوامض القرآن. 6- جواهرالمطالب فی فضایل علی بن ابی طالب. 7- مراثی الحسین. 8- نزهه الخاطر و سرور الناظر، در بیان لغات قرآن. طریحی در سال 1085 هجری قمری / 1674 میلادی در رماحیه وفات یافت و در نجف مدفون گردید. (از اعلام زرکلی ص 768)
طریحی، فخرالدین بن محمد بن علی بن احمد بن طریح نجفی، معروف به شیخ طریحی. صاحب تفسیر مجمعالبحرین. مردی فاضل، پرهیزگار، فقیه و شاعر بود و علاوه بر اثر معروفی که ذکر آن رفت کتب دیگری در فقه و مجموعه ای از خطابه ها و رسائل دارد. او را در شمار معاصران ذکر کرده اند. (از روضات الجنات چ سنگی ص 510). گذشته از مجمعالبحرین و مطلعالنیرین کتب زیرین نیز از اوست: 1- المنتخب فی جمع المراثی و الخطب. 2- تمییز المتشابه من الرجال. 3- غریب الحدیث. 4- جامع المقال فیما یتعلق باحوال الحدیث و الرجال. 5- کشف غوامض القرآن. 6- جواهرالمطالب فی فضایل علی بن ابی طالب. 7- مراثی الحسین. 8- نزهه الخاطر و سرور الناظر، در بیان لغات قرآن. طریحی در سال 1085 هجری قمری / 1674 میلادی در رماحیه وفات یافت و در نجف مدفون گردید. (از اعلام زرکلی ص 768)
اصفهانی، ابوالحسن طاهر بن عرب بن ابراهیم، ملقب به فخرالدین و معروف به حافظ اصفهانی یا حافظ طاهر. از قراء معروف. او راست: تجویدالقرآن به فارسی و منهل العطشان و القرائهالمفرده لأبی عمرو، و القرائهالمفرده لابن عامر و القرائهالمفرده لحمزه، و القرائهالمفرده لنافع و شرح شاطبیه. همه بفارسی. وی در مقدمۀ قرائه مفردۀ ابن عامر خود را شاگرد محمد بن محمد بن الجزری متوفی 833 هجری قمری معرفی کرده. اجازۀ روایتی و قرائتی از این مرد بخط خود در سه صفحه برای ابوالمعارف نجم الدین محمد سعدی حموئی شیرازی بتاریخ 857 نوشته که در مجموعۀ کنزالسالکین نزد آقای فخرالدین موجود است. رجوع به الذریعه ج 3 ص 368 و ج 8 ص 68 و 69 شود
اصفهانی، ابوالحسن طاهر بن عرب بن ابراهیم، ملقب به فخرالدین و معروف به حافظ اصفهانی یا حافظ طاهر. از قراء معروف. او راست: تجویدالقرآن به فارسی و منهل العطشان و القرائهالمفرده لأبی عمرو، و القرائهالمفرده لابن عامر و القرائهالمفرده لحمزه، و القرائهالمفرده لنافع و شرح شاطبیه. همه بفارسی. وی در مقدمۀ قرائه مفردۀ ابن عامر خود را شاگرد محمد بن محمد بن الجزری متوفی 833 هجری قمری معرفی کرده. اجازۀ روایتی و قرائتی از این مرد بخط خود در سه صفحه برای ابوالمعارف نجم الدین محمد سعدی حموئی شیرازی بتاریخ 857 نوشته که در مجموعۀ کنزالسالکین نزد آقای فخرالدین موجود است. رجوع به الذریعه ج 3 ص 368 و ج 8 ص 68 و 69 شود
ریی. یکی از حکام دوران غازان خان است که به دستور وی در شهرری قدیم عماراتی افزوده و گروهی را در آن ساکن گردانیده است و جز در نزهه القلوب حمدالله مستوفی (چ لیدن ص 53) جایی ذکر او دیده نشد عبدالمسیح. یکی از سرداران قلج ارسلان سلطان سلجوقی آسیای صغیر است که در جنگی شهرهای سیواس و قیصریه را به قلمرو قلج ارسلان افزوده است. (از تاریخ گزیده ص 482) (مولانا...) فخر دردمندان و درویشان بود و مرهم ریش دلریشان. معمیات مشکل را آسان می گشود و معما نیز می گفت. (مجالس النفائس چ حکمت ص 254)
ریی. یکی از حکام دوران غازان خان است که به دستور وی در شهرری قدیم عماراتی افزوده و گروهی را در آن ساکن گردانیده است و جز در نزهه القلوب حمدالله مستوفی (چ لیدن ص 53) جایی ذکر او دیده نشد عبدالمسیح. یکی از سرداران قلج ارسلان سلطان سلجوقی آسیای صغیر است که در جنگی شهرهای سیواس و قیصریه را به قلمرو قلج ارسلان افزوده است. (از تاریخ گزیده ص 482) (مولانا...) فخر دردمندان و درویشان بود و مرهم ریش دلریشان. معمیات مشکل را آسان می گشود و معما نیز می گفت. (مجالس النفائس چ حکمت ص 254)
خوارزمی، مبارکشاه بن حسین. وزیری بزرگوار و سخاوت شعار، غریب نواز، و مهمان دوست بود. در خدمت سلطان غیاث الدین غوری مرجع اصحاب نیاز و ملجاء ارباب آز بود. حاجت هر کس را روا کردی و مقصد هر تن را برآوردی. اشعار بسیار داشته است. (از مجمعالفصحاء ج 1 ص 373)
خوارزمی، مبارکشاه بن حسین. وزیری بزرگوار و سخاوت شعار، غریب نواز، و مهمان دوست بود. در خدمت سلطان غیاث الدین غوری مرجع اصحاب نیاز و ملجاء ارباب آز بود. حاجت هر کس را روا کردی و مقصد هر تن را برآوردی. اشعار بسیار داشته است. (از مجمعالفصحاء ج 1 ص 373)
فخرالدین محمد بن محمد خجندی. استاد اطباء بود و او راست: کتابی بنام: ’التلویح الی اسرار التشریح’ از این کتاب بوسیلۀ کلوت بک آنچه مربوط بطاعون بوده خلاصه شده و در مطبعه جهادیه بسال 1250 هجری قمری بچاپ رسیده است. در کشف الظنون آمده: ’التلویح الی اسرارالتشریح’ از خجندی است او در این کتاب خود از کتاب تفتیح مغلق القانونی، که مختصر قانون بوعلی سیناست، به اختصار آورده. (از معجم المطبوعات ص 818). در الذریعه قسم 1 جزء 9 ص 290 آمده است: دیوانی از آن خجندی نام در تشریح بفارسی موجود است و یک نسخه آن درکتاب خانه دانشکدۀ طب طهران وجود دارد ولی معلوم نشد که ناظم آن همین خجندی است یا کس دیگر
فخرالدین محمد بن محمد خجندی. استاد اطباء بود و او راست: کتابی بنام: ’التلویح الی اسرار التشریح’ از این کتاب بوسیلۀ کلوت بک آنچه مربوط بطاعون بوده خلاصه شده و در مطبعه جهادیه بسال 1250 هجری قمری بچاپ رسیده است. در کشف الظنون آمده: ’التلویح الی اسرارالتشریح’ از خجندی است او در این کتاب خود از کتاب تفتیح مغلق القانونی، که مختصر قانون بوعلی سیناست، به اختصار آورده. (از معجم المطبوعات ص 818). در الذریعه قسم 1 جزء 9 ص 290 آمده است: دیوانی از آن خجندی نام در تشریح بفارسی موجود است و یک نسخه آن درکتاب خانه دانشکدۀ طب طهران وجود دارد ولی معلوم نشد که ناظم آن همین خجندی است یا کس دیگر
مسعود. خسرو ایران، ملک الجبال، فخرالدین مسعود بن عزالدین حسین. اولین پادشاه از شنسبانیه (آل شنسب) بامیان است. وی پدر حسام الدین علی و برادر سلطان علاءالدین غوری است. تاریخ وفاتش معلوم نیست ولی محقق است که تا سنۀ 558 هجری قمری در قید حیات بوده، چه طبقات ناصری گوید که در ابتدای سلطنت سلطان غیاث الدین غوری فخرالدین مسعود لشکر به جنگ برادرزاده ها (یعنی سلطانان غیاث الدین و معزالدین غوری) کشید و جلوس غیاث الدین غوری در سال 558بود. ملک الجبال لقبی است که عموماً بر ملوک غور اطلاق کنند، چه غور ولایتی است کوهستانی. (از تعلیقات چهارمقاله از محمد معین ص 3 و 4). رجوع به آل شنسب شود
مسعود. خسرو ایران، ملک الجبال، فخرالدین مسعود بن عزالدین حسین. اولین پادشاه از شنسبانیه (آل شنسب) بامیان است. وی پدر حسام الدین علی و برادر سلطان علاءالدین غوری است. تاریخ وفاتش معلوم نیست ولی محقق است که تا سنۀ 558 هجری قمری در قید حیات بوده، چه طبقات ناصری گوید که در ابتدای سلطنت سلطان غیاث الدین غوری فخرالدین مسعود لشکر به جنگ برادرزاده ها (یعنی سلطانان غیاث الدین و معزالدین غوری) کشید و جلوس غیاث الدین غوری در سال 558بود. ملک الجبال لقبی است که عموماً بر ملوک غور اطلاق کنند، چه غور ولایتی است کوهستانی. (از تعلیقات چهارمقاله از محمد معین ص 3 و 4). رجوع به آل شنسب شود
علی بن بکمش فخرالدین ابوالحسن الترکی. وی بسال 622 هجری قمری درگذشت. او راست: تحفهالعشاق. غایهاللذات فی شرح الهوی. مختارالقلوب. منی القلوب نزههالناظر. (از اسماء المؤلفین ج 1 ستون 706)
علی بن بکمش فخرالدین ابوالحسن الترکی. وی بسال 622 هجری قمری درگذشت. او راست: تحفهالعشاق. غایهاللذات فی شرح الهوی. مختارالقلوب. منی القلوب نزههالناظر. (از اسماء المؤلفین ج 1 ستون 706)
چهارکس ابن عبدالله ناصری صلاحی ملقب بفخرالدین بانی قیساریۀکبری بقاهره و او از کبرای امرای دولت صلاحیّه بود. وفات 608 هجری قمری بدمشق و مدفن او بجبل صلاحیه است
چهارکس ابن عبدالله ناصری صلاحی ملقب بفخرالدین بانی قیساریۀکبری بقاهره و او از کبرای امرای دولت صلاحیّه بود. وفات 608 هجری قمری بدمشق و مدفن او بجبل صلاحیه است
ابن حسن کرخی ملقب به فخرالدین. ریاضی دان قرن چهارم هجری است که در جبر و حساب و علوم ریاضی براعت داشته و در سال 420 هجری قمری (بنابه قول صاحب کتاب متفکرین اسلام) وفات یافته است. از مؤلفاتش یکی ’کافی فی الحساب’ و دیگر کتاب ’فخری’ در جبر و مقابله می باشد و نیز کتاب مدخل احکام نجوم را تألیف کرده است. در کشف الظنون نام کرخی فخرالدین محمد بن الحسن برده شده و از این رو کتاب جبر و مقابلۀ فخری منسوب به خود اوست ولی صاحب کتاب متفکرین اسلام می نویسد که کتاب فخری را به نام وزیر فخرالملک تألیف نموده است. این کتاب را ’وپکی’ در سال 1853 میلادی در پاریس طبع کرده است. هش هایم کتاب کافی را ترجمه کرده و در 1880- 1878 میلادی به طبع رسانیده است و کتاب کافی را سموئل بن یحیی بن عباس مغربی اندلسی متوفی 576 هجری قمری مختصر نموده است. صاحب کشف الظنون برای کرخی کتاب دیگری در جبر و مقابله به اسم ’البدیع فی الجبر و المقابله’ یاد میکند و وی را با عنوان وزارت می خواند که معاصر بهاءالدوله بوده است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
ابن حسن کرخی ملقب به فخرالدین. ریاضی دان قرن چهارم هجری است که در جبر و حساب و علوم ریاضی براعت داشته و در سال 420 هجری قمری (بنابه قول صاحب کتاب متفکرین اسلام) وفات یافته است. از مؤلفاتش یکی ’کافی فی الحساب’ و دیگر کتاب ’فخری’ در جبر و مقابله می باشد و نیز کتاب مدخل احکام نجوم را تألیف کرده است. در کشف الظنون نام کرخی فخرالدین محمد بن الحسن برده شده و از این رو کتاب جبر و مقابلۀ فخری منسوب به خود اوست ولی صاحب کتاب متفکرین اسلام می نویسد که کتاب فخری را به نام وزیر فخرالملک تألیف نموده است. این کتاب را ’وپکی’ در سال 1853 میلادی در پاریس طبع کرده است. هش هایم کتاب کافی را ترجمه کرده و در 1880- 1878 میلادی به طبع رسانیده است و کتاب کافی را سموئل بن یحیی بن عباس مغربی اندلسی متوفی 576 هجری قمری مختصر نموده است. صاحب کشف الظنون برای کرخی کتاب دیگری در جبر و مقابله به اسم ’البدیع فی الجبر و المقابله’ یاد میکند و وی را با عنوان وزارت می خواند که معاصر بهاءالدوله بوده است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
نام یکی از شهرهای آرمنیه است که آن به ابتدا شهر بزرگی بوده و بعدها کوچک گردیده است. حقوق دیوانی این شهر پنج هزاروسیصد دینار است. (از نزهه القلوب چ دبیرسیاقی ص 118) نام دیهی است از دیهای بخارا. این نام عجمی است
نام یکی از شهرهای آرمنیه است که آن به ابتدا شهر بزرگی بوده و بعدها کوچک گردیده است. حقوق دیوانی این شهر پنج هزاروسیصد دینار است. (از نزهه القلوب چ دبیرسیاقی ص 118) نام دیهی است از دیهای بخارا. این نام عجمی است
ابن عزالدین حسین، ملقب به فخرالدین و ملک الجبال. اولین پادشاه از ملوک غوریۀ بامیان. او برادر سلطان علاءالدین غوری و عم سلطان غیاث الدین و هم عم معزالدین (شهاب الدین) غوری است و پدر حسام الدین علی، و وقتی لشکر به جنگ دو برادرزادۀ خود غیاث الدین و معزالدین سوق داده است. وفات و مدت سلطنت او معلوم نیست و فقطمحقق است که در اواخر نیمۀ اول و اوایل نیمۀ دوم مائۀ ششم حیات داشته است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
ابن عزالدین حسین، ملقب به فخرالدین و ملک الجبال. اولین پادشاه از ملوک غوریۀ بامیان. او برادر سلطان علاءالدین غوری و عم سلطان غیاث الدین و هم عم معزالدین (شهاب الدین) غوری است و پدر حسام الدین علی، و وقتی لشکر به جنگ دو برادرزادۀ خود غیاث الدین و معزالدین سوق داده است. وفات و مدت سلطنت او معلوم نیست و فقطمحقق است که در اواخر نیمۀ اول و اوایل نیمۀ دوم مائۀ ششم حیات داشته است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
معنی، فخرالدین بن قرقماش بن فخرالدین الاول. از خاندان معن (متولد سال 980 هجری قمری / 1634 میلادی). نسبش به ربیعه بن نزار میرسد و از بزرگترین امیران این خاندان است و او را در گیرودار جنگهای صلیبی در سوریه مقام بود. زادگاهش شوف (در لبنان) است و بعد از پدرش در آن شهر به سال 1011 هجری قمری به امارت رسید و کارش بالا گرفت و حکام بعلبک با او از در سازش درآمدند. فخرالدین بر بیروت مستولی شد و حکومتش چنان قدرتی یافت که پیش از آن سابقه نداشت. وی ازراه دریا به ایتالیا سفر کرد و با خاندان مدیسی که بر قسمتی از فرانسه حکومت داشتند پیوست و از سال 1021 تا 1026 هجری قمری در آنجا بود. سپس دوباره به لبنان بازگشت و قلمرو خود را تا حدود حلب گسترش داد و از سوی مغرب به قدس رسانید. در سال 1036 دستگیر و با دوپسرش زندانی گردید و سپس کشته شد. فخرالدین مردی شجاع و نیک نفس و نسبت به آبادانی ملک علاقه مند بود و آثاری از وی باقی است. (از اعلام زرکلی صص 767- 768)
معنی، فخرالدین بن قرقماش بن فخرالدین الاول. از خاندان معن (متولد سال 980 هجری قمری / 1634 میلادی). نسبش به ربیعه بن نزار میرسد و از بزرگترین امیران این خاندان است و او را در گیرودار جنگهای صلیبی در سوریه مقام بود. زادگاهش شوف (در لبنان) است و بعد از پدرش در آن شهر به سال 1011 هجری قمری به امارت رسید و کارش بالا گرفت و حکام بعلبک با او از در سازش درآمدند. فخرالدین بر بیروت مستولی شد و حکومتش چنان قدرتی یافت که پیش از آن سابقه نداشت. وی ازراه دریا به ایتالیا سفر کرد و با خاندان مدیسی که بر قسمتی از فرانسه حکومت داشتند پیوست و از سال 1021 تا 1026 هجری قمری در آنجا بود. سپس دوباره به لبنان بازگشت و قلمرو خود را تا حدود حلب گسترش داد و از سوی مغرب به قدس رسانید. در سال 1036 دستگیر و با دوپسرش زندانی گردید و سپس کشته شد. فخرالدین مردی شجاع و نیک نفس و نسبت به آبادانی ملک علاقه مند بود و آثاری از وی باقی است. (از اعلام زرکلی صص 767- 768)
نورستانی. وی تحصیل علوم ظاهری کرده و همیشه درخاطر میداشته است که بعد از تحصیل علوم به سلوک راه خدای تعالی اشتغال کند. وقتی در یکی از مدارس مصر خانه ای داشته و در آنجا به مطالعه مشغول بوده است. برای تشحیذ خاطر از خانه خود بیرون آمده، داعیۀ سلوک بر دلش تازه گشته و با خود گفته است: ’آخر روزی از آنچه در آنم بیرون می باید آمد، امروز آن روز است’، و دیگر به خانه خود بازنرفته است و همچنان خانه را باکتابها و متاعهای دیگر در باز گذاشته و پیش شیخ علی که در آن وقت در مصر به ارشاد متعین بوده، رفته و به سلوک مشغول گشته و تا پایان زندگی او در صحبتش بوده و پس از مرگش در طلب کاملی مکمل سفر اختیار کرده است. در آن وقت محیی الدین طوسی از اولاد غزالی شهرتی تمام داشته و فخرالدین در طوس به صحبت وی درآمده و سپس دست ارادت به شیخ حافظ داده و تا شیخ زنده بوده درصحبت او مانده است و پس از مرگ او به ولایت جام آمده و در جوار تربت شیخ الاسلام احمد اربعین نشسته و مورد اخلاص و اعتقاد قرار گرفته است. جامی گوید: ’به خاطر می آید که در خرجردجام در سرایی که تعلق به والدین فقیر میداشت نزول فرموده بود و من چنان خرد بودم که مرا پیش زانوی خود نشانده بود و به انگشت مبارک نامهای مشهور چون عمر و علی بر روی هوا می نوشت و من آن را می خواندم. تبسم می نمود و تعجب می فرمود و آن شفقت و لطف وی در دل من تخم محبت و ارادت این طائفه شد’. فخرالدین نورستانی بعد از سال 820 هجری قمری از خراسان عزیمت زیارت حرمین شریفین کرد و از آنجا به مصر رفت و به جوار رحمت حق پیوست و قبر وی در قرافه نزدیک قبر امام شافعی است و در آنجا به سیدی فخرالدین مشهور است. (از نفحات الانس جامی چ تازۀ تهران ص 452 و 453)
نورستانی. وی تحصیل علوم ظاهری کرده و همیشه درخاطر میداشته است که بعد از تحصیل علوم به سلوک راه خدای تعالی اشتغال کند. وقتی در یکی از مدارس مصر خانه ای داشته و در آنجا به مطالعه مشغول بوده است. برای تشحیذ خاطر از خانه خود بیرون آمده، داعیۀ سلوک بر دلش تازه گشته و با خود گفته است: ’آخر روزی از آنچه در آنم بیرون می باید آمد، امروز آن روز است’، و دیگر به خانه خود بازنرفته است و همچنان خانه را باکتابها و متاعهای دیگر در باز گذاشته و پیش شیخ علی که در آن وقت در مصر به ارشاد متعین بوده، رفته و به سلوک مشغول گشته و تا پایان زندگی او در صحبتش بوده و پس از مرگش در طلب کاملی مکمل سفر اختیار کرده است. در آن وقت محیی الدین طوسی از اولاد غزالی شهرتی تمام داشته و فخرالدین در طوس به صحبت وی درآمده و سپس دست ارادت به شیخ حافظ داده و تا شیخ زنده بوده درصحبت او مانده است و پس از مرگ او به ولایت جام آمده و در جوار تربت شیخ الاسلام احمد اربعین نشسته و مورد اخلاص و اعتقاد قرار گرفته است. جامی گوید: ’به خاطر می آید که در خرجردجام در سرایی که تعلق به والدین فقیر میداشت نزول فرموده بود و من چنان خرد بودم که مرا پیش زانوی خود نشانده بود و به انگشت مبارک نامهای مشهور چون عمر و علی بر روی هوا می نوشت و من آن را می خواندم. تبسم می نمود و تعجب می فرمود و آن شفقت و لطف وی در دل من تخم محبت و ارادت این طائفه شد’. فخرالدین نورستانی بعد از سال 820 هجری قمری از خراسان عزیمت زیارت حرمین شریفین کرد و از آنجا به مصر رفت و به جوار رحمت حق پیوست و قبر وی در قرافه نزدیک قبر امام شافعی است و در آنجا به سیدی فخرالدین مشهور است. (از نفحات الانس جامی چ تازۀ تهران ص 452 و 453)
محمود بن زنگی بن آق سنقر، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به الملک العادل. اولین از اتابکان شام است و از 541 تا 569 هجری قمری حکم راند. رجوع به محمد بن زنگی و نیز رجوع به تاریخ الخلفا ص 291 و کامل ابن اثیر ج 11 ص 55 و 180 و نقود ص 59 و حبیب السیر ج 1 ص 394 و 405 شود ارسلان شاه اول، ملقب به نورالدین. ششمین از اتابکان موصل است و از 589 تا 607 هجری قمری حکم رانده است. (یادداشت مؤلف). و نیز رجوع به الکامل ابن اثیر ج 12 ص 132 و فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپه سالار ج 2 ص 526 شود عبدالقادر، ملقب به نورالدین و معروف به حکیم. از اعاظم فقها و مشایخ فارس در قرن هفتم هجری است و به سال 698 هجری قمری در شیراز درگذشته است. رجوع به شدالازار ص 394 شود محمد، فرزند سیدشریف جرجانی، متخلص به نور، از شاعران قرن نهم هجری است و به سال 838 هجری قمری درگذشته، (از فرهنگ سخنوران ص 618 از نسخۀ خطی ریاض الجنه ص 618) عمر بن علی الرسولی. سرسلسلۀ رسولیان یمن است. به سال 625 هجری قمری پس از مرگ مسعود ایوبی وی در یمن دعوی استقلال کرد. رجوع به ائمۀ رسولی و رسولیان یمن شود ارسلان شاه ثانی. هشتمین از اتابکان موصل است و از615 تا 616 هجری قمری فرمانروائی کرده است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به الکامل ابن اثیر ج 12 ص 135 شود علی بن عبدالله سفطی مصری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و معروف به وراق و ابوالحسن وراق. رجوع به ابوالحسن وراق و نیز رجوع به علی وراق شود علی بن یوسف (صلاح الدین...) بن ایوب ایوبی، ملقب به نورالدین و مشهور به الملک الافضل. رجوع به علی ایوبی و نیز افضل (ملک...) شود علی بن صلاح الدین یوسف ایوبی، ملقب به الملک الافضل و معروف به نورالدین افضل. رجوع به علی ایوبی و نیز رجوع به نورالدین افضل شود علی بن عبدالله بن احمد بن علی سمهودی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به ابوالحسن و نیز رجوع به علی سمهودی شود علی بن عبدالله بن الجبار شاذلی ضریر، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به شاذلی و نیز رجوع به علی بن عبدالله شود علی بن محمد بن غانم مقدسی، ملقب به نورالدین و مشهور به ابن غانم مقدسی. رجوع به ابن غانم و نیز رجوع به علی بن محمد... شود علی بن محمد بن علی قرشی بسطی اندلسی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و مشهور به قلصادی. رجوع به علی قلصادی شود علی بن ظاهر وتری حسنی مدنی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی مدنی و نیز رجوع به علی بن ظاهر شود علی بن محمد بن محمد بن محمد بن خلف بن جبریل منوفی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی منوفی شود علی بن عبدالله بن علی نطوبسی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و مشهور به سنهوری. رجوع به علی سنهوری شود علی بن جزار مصری حنفی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی بن جزار و نیز رجوع به علی مصری شود علی بن حسین بن ابی الحسن موسوی بحرانی، ملقب به نورالدین. رجوع به علی بن حسین و نیز رجوع به علی بحرانی شود علی بن محمد بن احمد، ملقب به نورالدین و مشهور به ابن صباغ. رجوع به علی بن محمد و نیز رجوع به ابن صباغ شود علی بن ابی بکر بن خلیفۀ همدانی حسینی یمانی، ملقب به نورالدین و معروف به ابن ازرق. رجوع به علی ازرق شود علی بن ظهیربن شهاب مصری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و مشهور به ابن کفتی. رجوع به علی مصری شود علی بن محمد بن احمد بن یوسف طبناوی، ملقب به نورالدین. رجوع به علی طبناوی و نیز رجوع به علی بن محمد شود علی بن عبدالرحمن بن محمد بن اسماعیل قاهری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی قاهری شود علی بن محمد اشمونی، مکنی به ابوالحسن و مقلب به نورالدین. رجوع به اشمونی و نیز رجوع به علی اشمونی شود علی بن محمد بن عبدالرحمان اجهوری مصری، مکنی به ابوالارشاد و ملقب به نورالدین. رجوع به علی اجهوری شود
محمود بن زنگی بن آق سنقر، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به الملک العادل. اولین از اتابکان شام است و از 541 تا 569 هجری قمری حکم راند. رجوع به محمد بن زنگی و نیز رجوع به تاریخ الخلفا ص 291 و کامل ابن اثیر ج 11 ص 55 و 180 و نقود ص 59 و حبیب السیر ج 1 ص 394 و 405 شود ارسلان شاه اول، ملقب به نورالدین. ششمین از اتابکان موصل است و از 589 تا 607 هجری قمری حکم رانده است. (یادداشت مؤلف). و نیز رجوع به الکامل ابن اثیر ج 12 ص 132 و فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپه سالار ج 2 ص 526 شود عبدالقادر، ملقب به نورالدین و معروف به حکیم. از اعاظم فقها و مشایخ فارس در قرن هفتم هجری است و به سال 698 هجری قمری در شیراز درگذشته است. رجوع به شدالازار ص 394 شود محمد، فرزند سیدشریف جرجانی، متخلص به نور، از شاعران قرن نهم هجری است و به سال 838 هجری قمری درگذشته، (از فرهنگ سخنوران ص 618 از نسخۀ خطی ریاض الجنه ص 618) عمر بن علی الرسولی. سرسلسلۀ رسولیان یمن است. به سال 625 هجری قمری پس از مرگ مسعود ایوبی وی در یمن دعوی استقلال کرد. رجوع به ائمۀ رسولی و رسولیان یمن شود ارسلان شاه ثانی. هشتمین از اتابکان موصل است و از615 تا 616 هجری قمری فرمانروائی کرده است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به الکامل ابن اثیر ج 12 ص 135 شود علی بن عبدالله سفطی مصری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و معروف به وراق و ابوالحسن وراق. رجوع به ابوالحسن وراق و نیز رجوع به علی وراق شود علی بن یوسف (صلاح الدین...) بن ایوب ایوبی، ملقب به نورالدین و مشهور به الملک الافضل. رجوع به علی ایوبی و نیز افضل (مَلِک...) شود علی بن صلاح الدین یوسف ایوبی، ملقب به الملک الافضل و معروف به نورالدین افضل. رجوع به علی ایوبی و نیز رجوع به نورالدین افضل شود علی بن عبدالله بن احمد بن علی سمهودی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به ابوالحسن و نیز رجوع به علی سمهودی شود علی بن عبدالله بن الجبار شاذلی ضریر، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به شاذلی و نیز رجوع به علی بن عبدالله شود علی بن محمد بن غانم مقدسی، ملقب به نورالدین و مشهور به ابن غانم مقدسی. رجوع به ابن غانم و نیز رجوع به علی بن محمد... شود علی بن محمد بن علی قرشی بسطی اندلسی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و مشهور به قلصادی. رجوع به علی قلصادی شود علی بن ظاهر وتری حسنی مدنی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی مدنی و نیز رجوع به علی بن ظاهر شود علی بن محمد بن محمد بن محمد بن خلف بن جبریل منوفی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی منوفی شود علی بن عبدالله بن علی نطوبسی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و مشهور به سنهوری. رجوع به علی سنهوری شود علی بن جزار مصری حنفی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی بن جزار و نیز رجوع به علی مصری شود علی بن حسین بن ابی الحسن موسوی بحرانی، ملقب به نورالدین. رجوع به علی بن حسین و نیز رجوع به علی بحرانی شود علی بن محمد بن احمد، ملقب به نورالدین و مشهور به ابن صباغ. رجوع به علی بن محمد و نیز رجوع به ابن صباغ شود علی بن ابی بکر بن خلیفۀ همدانی حسینی یمانی، ملقب به نورالدین و معروف به ابن ازرق. رجوع به علی ازرق شود علی بن ظهیربن شهاب مصری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و مشهور به ابن کفتی. رجوع به علی مصری شود علی بن محمد بن احمد بن یوسف طبناوی، ملقب به نورالدین. رجوع به علی طبناوی و نیز رجوع به علی بن محمد شود علی بن عبدالرحمن بن محمد بن اسماعیل قاهری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی قاهری شود علی بن محمد اشمونی، مکنی به ابوالحسن و مقلب به نورالدین. رجوع به اشمونی و نیز رجوع به علی اشمونی شود علی بن محمد بن عبدالرحمان اجهوری مصری، مکنی به ابوالارشاد و ملقب به نورالدین. رجوع به علی اجهوری شود
دهی است از دهستان چناران بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، در 66 هزارگزی شمال غربی مشهد و بر کنار راه مشهد به قوچان در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و چغندر، شغل مردمش زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، در 66 هزارگزی شمال غربی مشهد و بر کنار راه مشهد به قوچان در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و چغندر، شغل مردمش زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
تبریزی بن محمدرضا نایب الصدر. او راست: کتاب لغتی که به سال 1225 هجری قمری برای عباس میرزا نایب السلطنه بنام فرهنگ عباسی تألیف کرده است. رجوع به فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار و رجوع به دانشمندان آذربایجان شود شیخ صدرالدین، ابن شیخ صفی الدین. پدر وی هنگام ارتحال منصب ارشاد بوی عنایت فرمود و صاحب حبیب السیر در کرامت و مقام او داستانها آورده است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 صص 420- 423 شود
تبریزی بن محمدرضا نایب الصدر. او راست: کتاب لغتی که به سال 1225 هجری قمری برای عباس میرزا نایب السلطنه بنام فرهنگ عباسی تألیف کرده است. رجوع به فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار و رجوع به دانشمندان آذربایجان شود شیخ صدرالدین، ابن شیخ صفی الدین. پدر وی هنگام ارتحال منصب ارشاد بوی عنایت فرمود و صاحب حبیب السیر در کرامت و مقام او داستانها آورده است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 صص 420- 423 شود
دهی است جزء دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 4 هزارگزی جنوب ورزقان و 4 هزارگزی ارابه رو تبریز به اهر این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 477 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی گلیم بافی وراه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 4 هزارگزی جنوب ورزقان و 4 هزارگزی ارابه رو تبریز به اهر این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 477 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی گلیم بافی وراه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لؤلؤ فرمانروای مستقل و از اتابکان موصل بود. بعد از ناصرالدین محمودی، وی در امارت استقلال یافت. بدرالدین لؤلؤ پنجاه سال سلطنت کرد و بسال 657 یا 659 هجری قمری درگذشت. و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 و جهانگشای جوینی ج 1 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود مؤلف فرهنگ زفان گویا و جهان پویا مشهور به هفت بخشی است. این فرهنگ از جملۀ مآخذ فرهنگ جهانگیری بوده است. (از فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 ص 213) حسن بن علی بن محمد العوضی البدری. از مردم دمشق و شاعر و دانشمند بود. دیوان شعر و تألیفات و رسائلی در فنون مختلف دارد. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 234) امیر قوامی رازی. از شاعران دورۀ سلجوقیان است. رجوع به لباب الالباب ج 2 ص 236 و فرهنگ سخنوران و قوامی رازی شود آق سنقر. ششمین تن از شاهان ارمنیه بود و تا سال 589 هجری قمری حکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 152)
لؤلؤ فرمانروای مستقل و از اتابکان موصل بود. بعد از ناصرالدین محمودی، وی در امارت استقلال یافت. بدرالدین لؤلؤ پنجاه سال سلطنت کرد و بسال 657 یا 659 هجری قمری درگذشت. و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 و جهانگشای جوینی ج 1 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود مؤلف فرهنگ زفان گویا و جهان پویا مشهور به هفت بخشی است. این فرهنگ از جملۀ مآخذ فرهنگ جهانگیری بوده است. (از فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 ص 213) حسن بن علی بن محمد العوضی البدری. از مردم دمشق و شاعر و دانشمند بود. دیوان شعر و تألیفات و رسائلی در فنون مختلف دارد. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 234) امیر قوامی رازی. از شاعران دورۀ سلجوقیان است. رجوع به لباب الالباب ج 2 ص 236 و فرهنگ سخنوران و قوامی رازی شود آق سنقر. ششمین تن از شاهان ارمنیه بود و تا سال 589 هجری قمری حکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 152)
اینجو. یکی از امرای زمان آل مظفر و از نزدیکان امیر مبارزالدین محمد بود که در اختلافات امیر مبارزالدین و پسرش شاه شجاع در توطئه ای بر ضد شاه شجاع اعتراف کرد و تسلیم وی شد. (از تاریخ عصر حافظ تألیف غنی صص 169-171)
اینجو. یکی از امرای زمان آل مظفر و از نزدیکان امیر مبارزالدین محمد بود که در اختلافات امیر مبارزالدین و پسرش شاه شجاع در توطئه ای بر ضد شاه شجاع اعتراف کرد و تسلیم وی شد. (از تاریخ عصر حافظ تألیف غنی صص 169-171)