جدول جو
جدول جو

معنی فخراج - جستجوی لغت در جدول جو

فخراج
نام یاقوتی بوده است از جوهرهای خاصۀ محمدشاه بابری که به تصرف نادرشاه افشار آمده و سپس به دست شجاع الملک افغان افتاده و راجه رنجیت سنگر آن را از وی گرفته است. (از آنندراج) (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خراج
تصویر خراج
مالیات ارضی که از زمین، حاصل مزرعه یا درآمد دیگر گرفته می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خراج
تصویر خراج
کسی که پول بسیار خرج می کند، ولخرج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
بیرون کردن کسی از محل کارش، بیرون کردن، کسی که از جایی بیرون شده باشد، اخراج شده، هزینه، خرج
فرهنگ فارسی عمید
(سا گَ / گِ)
بیرون کردن. بیرون کشیدن. بیرون آوردن. نقیض ادخال:
دی شوی بینی تو اخراج بهار
لیل گردی بینی ایلاج نهار.
مولوی.
وجه بیرون رفتن عقل از سر عاشق مپرس
کرد نافرمانی سلطان ز شهر اخراج شد.
نسبتی.
- اخراج ساختن، دفع کردن. رد کردن. بدر کردن.
- اخراج کردن، بیرون کردن. دفع کردن. کسی را از شغل و کار خود بازداشتن. طردکردن. راندن. نفی کردن. تبعید کردن. جلاء وطن.
لغت نامه دهخدا
(فَ)
دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند که در 79 هزارگزی شمال باختری درمیان و 12 هزارگزی خاور شاخن قرار دارد. جایی کوهستانی، معتدل و دارای 202 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خراج
تصویر خراج
مرد بسیار زیرک و خرج کننده باج، مالیات، جزیه باج، مالیات، جزیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
جمع خرج، خراج بیرون کردن بیرون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
((اِ))
بیرون کردن، بیرون کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
راندن، کنارگزاری، بیرون کردن، بیرون فرستادن، برونکرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خراج
تصویر خراج
باژ
فرهنگ واژه فارسی سره
تبعید، دفع، طرد، انفصال، پاک سازی، خلع، عزل، منفصل، تخلیه
متضاد: ادخال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
الفصل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
Deportation, Ejection, Eviction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
déportation, expulsion
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
депортация , выброс , выселение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
sürgün, atılma, tahliye
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اخراج، محرومیت، دفع
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
جلاوطنی , اخراج
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
বিতাড়ন , উচ্ছেদ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
uhamisho, kutolewa, kufukuzwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
追放 , 放出 , 立ち退き
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
추방 , 방출 , 퇴거
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
Deportation, Ausstoß, Räumung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
גירוש
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
निर्वासन , निष्कासन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
การเนรเทศ , การขับไล่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
deportatie, uitsluiting, uitzetting
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
deportación, expulsión, desalojo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
deportazione, espulsione, sfratto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
deportação, expulsão, despejo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
驱逐 , 排放
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
deportacja, wyrzucenie, eksmisja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
депортація , викид , виселення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
deportasi, pemecatan, pengusiran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی