- فحش
- دشنام، ناسزا
معنی فحش - جستجوی لغت در جدول جو
- فحش
- دشنام، ناسزا، ویژگی هر نوع سخن ناپسند
- فحش
- سخن زشت، زنا، جستجو، تفحص
- فحش ((فُ حْ))
- بدی را از حد گذراندن، بسیار بد کردن، دشنام، ناسزا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زنا، گناه بزرگ و کار بسیار زشت
روسپیکی روسبیگری جهمرزی، زشتکاری، زفتی معصیت عمل زشت بدی که از حد در گذرد، زنا، نابکاری، معصیت عمل زشت بدی که از حد در گذرد، نابکاری
فاحش تر، گزافتر، بدتر
ناسزا گفتن
فحش گوینده
فاحش تر، آشکارتر
فحش دادن
دشنامکاری دشنام گفتن به هم دشنام گویی یه یکدیگر ناسزا گویی به هم: فلان و فلان فحش و فحش کاری کردند
بد گفتن دشنام دادن ناسزا گفتن گفتن فحش به کسی
برگه
پیکان
قالی
خدشه، خراش
خانه کوچک
داخل کردن، در کاری در آوردن
کاویدن، جستجو کردن، کاوش، جستجو
قالی، هر چیز گستردنی، مقابل عرش، کنایه از زمین
فرش کردن: گستردن فرش بر زمین، گستردن
فرش کردن: گستردن فرش بر زمین، گستردن
بسیار بدخو و ناسزاگو، بددهن، فحش دهنده
ویژگی جنس نر از هر حیوانی، کنایه از دانا، خردمند
فحول شعرا: کنایه از شاعران چیره دستی که هنگام معارضه با شاعران دیگر، چیره می شوند
فحول شعرا: کنایه از شاعران چیره دستی که هنگام معارضه با شاعران دیگر، چیره می شوند
برگه ای که روی آن مطالبی می نویسند و بعد مرتب می کنند، برگه ای که دریافت و پرداخت پول در آن ثبت می شود، در علم الکتریک قطعه ای با روکش پلاستیکی برای اتصال دو مدار یا دستگاه الکتریکی
زغال، جسم سخت و سیاه رنگی که از سوختن بافت های گیاهی و حیوانی ایجاد می شود و حاوی مقدار زیادی کربن است، انگشت، زگال، آلاس، شگال، اشبو
زشت ناپسند، بسیار، بسیار زفت، بسیار بد، بسیار چیره، دشنامگوی زشت قبیح، آنچه از حد تجاوز کند زیاده از حد بسیار کثیر. یا تفاوت فاحش. تفاوت زیاد. یا غلط فاحش. غلط بسیار مهم و فاضح، بی شرف، جسور گستاخ
آشکارا و ظاهر
کاویدن جست و جو کردن
شکستن سر کسی، تننده نر
سوزش پلپل تیزی پلپل
انگشت هر آنگه که بر زد یکی باد سرد چو زنگی بر انگیخت ز انگشت گرد (فردوسی) زگال اخگر خاموش انگشت
هر حیوان نر
باز کاوی بررسی جست و جو، زیر و رویی خاک از باران کاویدن جستجو کردن، تفتیش کردن، کاوش جستجو، تفتیش
زشتگوی، مرد فحش گوی، آنکه دشنام بسیار گوید، بد زبان، دهن دریده